صفوان بن یحیی گوید چون موسی بن جعفر ع در گذشت و امام رضا ع از امامت خود سخن گفت ما بر او بیمناک شدیم بحضرت عرض شد شما امر بزرگی را اظهار کرد ه اید واز این طغیانگر هارون بر شما میترسم فرمود او هر چه خواهد تلاش کند بر من راهی ندارد نتواند بمن و نتواند بمن اسیبی رساند 3 پسر منصو.ر گوید شبی خدمت امام ذضا ع رسیدم و او در پستو خانه بود پس دستش را بلند کرد مثل یاینکه در خانه ده چراغ باشد روشن و منور گفت انگاه مرد دیگری اجازه تشرف گرفته خضرت دستش را بینداخت باو اجازه داد 4 غفاری گوید مردی از خاندان ابی رافع غلام پیغمبر ص که نامش طیس بود از من طلبی داشت مطالبه داشت مطالبه میکرد و پافشار مینمود مردم م اورا کمک میکردند چون چنین دیدم نماز صبح در مسجد پیغمبر ص گزارددم وبامام رضا.ع که در عریض بود رو ی اوردم
درباره این سایت