حضرت صادق ع فرمود هر گاه بدرگاه خدای عزوجل حاجتی داردباید بصلوات بر محمد والش شروع کند وسپس حاجت خودرا بخواهد ودر اخر هم بصلوات بر محمد وال محمد پایان دهد زیرا که خدای عزوجل کریم تر از ان است که دو طرف دعا را بپذیرد ووسط دعا را واگذارد و باجابت نرساند زیرا صلوات بر محمد و ال محمد محجوب نبست وبدون لر خورد بحجاب بالا رود
اسحاق بن فروخ گوید حضرت صادق ع فرمود ای اسحاق بن فروخ هر که ده بار بر محمد وال محمد صلوات بعرستد خواوند و فرشتگان او صد بار بر او صلوات فرستد ایا گفتار خدای عزوجل رت نستبده ای که فرماید و اوست انخدا وندی که رحمت یا درود فرستد بر شما او و فرشتگانش تا برون ارد شمارا از تاریکیهابسوی روشنایی وبوده است بمومنان مهربان سوره احزاب ایه 43 توصیح استشهاد بایه شریفه براب اثبات اب معنااست این معنا است که چگونه خداوند فرشتگان صلوات ودرود بر کسی فرستد ودر اینکه صلوات خدا وفرشتگان بر مردم چییت و چگونه است مورد اختلافاست طبر سی ره گوید صلوات از خدا امرزش ورحمت است وگفته شده ثنا و ستایش ایت و برخی گفته اند کرامت و بخشندگی است واماصلوات فرشتگان همان دعای انها است جنانکه از ابن عباس قل شده وگفته شده در خواست انهااست از خدای تعالی برای فرو فرستادنرحمت
حضرت صادق ع فرمود هکه دعایی کند و نام پیغمبر ص را نبرد ان دعا بالای سرش چون پرنده ای بچرخد و چون پیغمبر ص را برد دعا بالا رود نیز انحضرت فرمود مردی نزد پیغمبر ص امد عرضکرد ای رسول خدا من یک سوم صلواتم را شما قراد دهم ،نه بلکه نیمی از صلواتم زا مخصوص شما گردانم نه بلکه تمامی انرا از ان شما گردانم رسولخدا ص فرمود در این صورت خرج و موونه دنیاو اخرت تو کفایت شود شرح این حدیق 4 بیاید شرح حدیث فیض ره در شرح حدیث3 گوید مقصود ار صلاه معنای لغوی ان است که دعا باشد ومعنای گفتار ان مرو به پبیغمبر اینست که هر گاه بدرگاه خداوند در باره حاجتی دعا مبکنم اول بشم. دعا ، میکنم انرا ریشه پایه. قرار دهم وهمین است معنای انچه از تفسیر این حدیث بیاید که اشاره بحدیث 4 است
حضرت صادق ع فرمود پیوسته دعا محجوبست و میانه ان واستجابنتش. حجاب وپرده ای حایل است تا بر محمدوالش صلوات فرستاده شود که انگاه پرده و حایل بر طرف شود شرح جزری در نهایه گفته است صلوه در لغت بمعنای دعااست و عبادت مخصوصه را که شامل دعا است صلوه گفته اند چون در ان تعظیم خداوند است تا انکه گوید و اما اینکه گوییم اللهم صل علی محمد معنایش این است که خدایااورا بزرگوار کن در دنیا بوسیله بلند کردن نام او و اشکارا کردن دعوت و نگهداری شریعتش و در اخرت بقبولکردن شفاعت او در باره امتش ودو چندان کردن اجر و پاداشش فیض ره در وافی گوید معنای صلوات خدا بر پیغمبرش ص افاضه انواع کرامات و لطایف نعمتها است بر او واما صلوات ما و فرشتگان بر او پس ان در خواست ان کرامت و افاضه ان بر اواست و مجلسی ره گوید مشهور انست که صلوات از خدای سبحان رحمت واز فرشتگان اسغفار و طلب امرزش و از بندگان دعااست ودر معنای و ال گفته است ال پغمبر ص نزد شیعه امامیه عترت طاهره و خاندان معصوم او هستند و اینکه شهبد ثانی ره انرا مخصوص با میرالمومنین و فاطمه و حسن وحسین علیم السلام کرده است وجهی ودلیلی ندارد و اما نزد عامه در این باره اختلاف بسیاری است پس بر خی گفته اند ال پیغمبر ص تمامی امت او هستند وبرخی گفته اند عشیره اویند و برخی گفته اند هر که از بنی هاشم و بنی عبدالمطلب که گدفتن زکاه بر انها حرام است ال پیغمبرند سپس وجوهی برای اینکه دعا بدون صلوات محجوبست ذکر فدمودهاست
جعفری گوید شنیدم حضرت ابوالحسن ع بمن فرمود چرا مینگرمکه تو نزد عبدالرحمان بن یعقوب هستی جماری عرضکرداو دایی من است حضرت فرمود او در باره خدا سحخن ناهمواری گوید خدارا بصورت اجسام و اوصاف ان ان وصف کند و پس باو همنشین شو ومارا واگذاریابا بشین واوراترک کن عرضکردم او هرچه میخواهد بگوید بمن چه زیانی دارد وقتیکه من نگویم انچه را که او گوید ابوالحسن ع فرمود ایا نمی ترسی از اینکه باو عذابی نازل کردد و هردو ی شما را فرا گیرد ایا ندانی داستان انکس را گکه خود ازیادان موسی ع بود و پدرش از یاران فرعون پپس هنگامیکه لشگر فرعون در کنار دریا بموسی ویارانش رسیداز موسی جداشد که پدرش را پند دهد و بموسی و یارانش ملحق سازد و پدرش براه خود در لشگر فرعون میرفت واین جوان با او در باره مذهبش ستیزه میکرد تا اینکه هردوی بکناری از دریا رسید ند و همینکه لشگر فرعون غرق شدند اندوو نیز باهم غرق شدند اندو نیز باهم غرق شدند خبر بموسی ع رسید فرمود او در رحمت خدا است ولی چون عذاب نازل گردد از انکه نزدیک گنهکار است ودفاعی نشود
حضرت صادق ع فرمود هر که از برادردینی حود م کند و از او رای خالص و بی قرضانه باو نده خدای عزوجل رای یعنی عقل و تدبیر اورا بگیرد اما حدیث 6 سماعه گوید شنیدم حضرت صادق ع میفرمود هر مومنی که با برادر مومنش دنبال حاجتی از او برود وبرای او!مصلحت اندیشب نکند بخدا ورسلش خیانت کرده
ابو بصیرگوید شنیدم حضرت صادق ع میفرمود هرکه از یاران ما که یکی از برادران دینیش در کاری ارز او کمک ویاری بخواهد وتا انجا که میتواند در ان کوشش نکند بخدا و رسولش ومومنین خیانت کرده ابو بصیرگوید بحضرت عرض کردم مفصودشما از مومنین چیست فرمود از امیرالمومنین ع تا اخر انان شرح مجلسی ره گوید محتمل است مقصود از مومنین ایمه علیم السلام باشد زیرا مومنبن حقیقی انهایند چنانچه در روایات مومنین بانان تعفسیر شده است و. محتمل است شامل سایربن نیز گردد
ناز حضرت صادق ع روایت شده که امیرالمومنینع در ظمن سخنی از سحنان خود فرمود هر کاری که از برادر دینی خود سرزند ان را ببیهترین وجه ان حمل کن تا کاری کند که راه توجیه را بر تو ببندد و هیچگاه بسختیکه از دهان برادرت بیرون اید گمان بد مبر در صورتیکه برای ان سخن محمل خوبی می یابی شرح مقصود این استکه هر گاه گفتاری یااکرداری از برادر دینی سرزند که دارای دو وجه است یکی نیک ویکی بد باید تا انجا که مقدور انسان است انرا حمل بر وجه نبک کند گر چه احتمال طرف دیگر راهم بدهد وتجسس ووارسی کردن هم جایز نیست وخداوند از ان نهی فرموده مگر انکه راهی بر حمل وجه نیک بدست نیاور.ی یا انرا بر تو ببندد
عمر بن یزید از پدرش حدیث کند که گفت شنیدم حضرت صادق میفرمودهرکس برادر دینی خودرا تهمت زند احترامی میان اندوبجا نماندوهرکه با برادر دینی خود مانند سایر مردم معامله کند او ازانچه خودرا بدان بسته یعنی مذهب حقه بیزار وبر کنار شده است
ونیز انحضرت ع فدمود هر گاه بناصبی ها و هم نشینی انها گر فتار شدی پس مانند کسی باش که روی سنگ سرخ شده نشسته باشی تا بر خبزی زیرا خداوند انها را دشمن دارد و لعنت کند پس هر گاه دیدی که در باره امامی از امامان بد گویند بر خیر زبرا غضب خداوند در چنین وقتی بر ایشان نازل کردد
حضرت صادق ع خوش همسایکی و خوش رفتاری با همسایهروزی را زیاد کند 4 کاهلی گوید حضرت صادق ع میفرمودکه چون بنامین از دست یعقوب رفت عرضکرد بار پروردگارا بمن رحم نمیکنی چشم را گر فتی وفرزندم را که را که بردی پس خدای تبارک وتعالی باوحی کرد که اگر من اندورا یعنی یوسف وبنیامین را میرانده باشم برایت زنده شان میکنم ولی ایا بیا داری ان گوسفند که سر بریدی و بریان کردی و خوردی و فلان و فلان در همسایگی. تو روزه بودند و چیزی از ان بانها ندادی 6 ودر روایت دبگری است که یعقوب ع پس از ان وحی از منزلش در هر چاشتگاه تا یک فرسنگی جار میزد ند که هرکس چاشت خواهد بخانه یعقوب ا ید ودر شامگاههم جار مبزدندکه هر کس شام خواهد نزد یعقوب اید
میسر گوید خدمت امام باقر عاز غضب سخن بمیان امد حضرت فرنود همانا مرد غضب میکند و تاداخل دوزخ نشود هرگز پس راضی نگردد تا مرتکب گناهی نشود خشمش تسکین نیابد پس هرکس بر مردمی خشمگین شد وایستاده بود بابد فوری بنشیند تا پلیدی شبطان ازاو دور شود و هرکس بر خویشاوندش غضب بلی نزدیک او رود و تنش مس کند مثلا دست به دست او سایدزیرا خویشاوند هر گاه مس شود ارامش یابد شرح علما اخلاق برای چاره و علاج غضب دو راه علمی و عملی ذکر کرده اند را علمیش انستکه بنده خدا تفکر کند در ایات و اخباربکه در مذمت غضب و خشم و ستایش عفو و حلم و کظم وغیظ وارد شده است و راه عملیش انستکه چون خشنگین شود اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بگوید وبا اب سردوضو بگیرد یا غسل کند واگر ایستاده است بنشیتد واگر نشسته دراز کشد واگر لر فامیل و خویشاوندش غضب کرد نزد او رود ودست ببدن او گذارد
رسولخدا ص فرمود نبود زمانیکه جبرییل نزد من اید جز اانکه غالبا میگفت ای محمد ص از بغض و دشمنی مردم بپرهیز 6 امام صادق ع ع فرموگد جبرییل به پیغمبر گفت از گعتگو و ستیزهکبا مردم بپرهیر 7 حدیث امام صادق ع فرمود از بر انگیختن شر بپرهیزید که موجب ،گناه و ازار وغرامت شود و کینه ها پدید ارد
امیرالمومنین ع فرمود از مجادله و ستیزه بپرهیزیدکه دلها دوستان و برادران را بیمار و نفاق رویانند زیرا سلامتی دل بصفا و صمیمیت است و بیماریش بکینه و اندوه و پریشانی خاطر که از مجادله و ستیزه بر حیزد و دوستان را با یگدیگر دوروکند 2 پیغمبر ص فرمود سه خصلت است که هر کسی خدای عذوجل را با انها ملاقات کند با این سه خصلت بمیرد از هردریکه خواهد داخل بهشت شود وکسیکه خلقش نیکو باشد ودر غیبت وحضور مردم از خدا بتترسد و مجادله نکند اگرچه حق باو باشد
امام باقر ع فرمود رسول خدا فرمودهر کس مومنی را شاد و خوشحال سازد پس براستی که مرا خوشحال ساخته و هر کس مرا خوشحال سازد براستی که خدارا خوشحال نموده 2 امام باقر ع فرمود لبخند شخخص در روی برادر مومنش حسنه باشد و بر داشتن خاشاکی از روی وی نیز حسنه باشد و خدا بچیزی که محبوتر باشد نزد او از مسرورساختن مومن پرستش نشده
رسولخدا ص فرمود محبوترین اعمال نزد خداسروی است که بمومنی رسانی گرسنگی اورا بزدایی یا گرفتاری اورا برداری 12 امام صادق ع فرمود هرکه بمومنی شادی رساند خدای عزوجل از ان شادی مخلوقی افریند که هنگام مرگ دیدارش کند وباو گوید ای دوست خدا مژده باد ترا بکرامت ورضوان خدا سپس همواره همراه او باشد تا داخل قبرش شود و باو همان سخن را گوید و چون از گور بر خیزد باو همچنان گوید مومن باو گوید تو کیستی خدایت رحمت کند کویدمن ان شادی هستم که بفلانی رسانیدی
از لقمان حدیث شد که به پسرش گفت ای پسر جانم زیادبا مردم نزدیک مشو که موجب دوریت از دلها انها شوی یعنی چون زیاد رفت و امد با مردم کردی موجب ملال و خستگی انها شود ودر نتبجه موردبی مهری انان واقع شوی و یکسره از انان دورر مکن که اعتنایت نکنند و خوار و بی مقدار شوی هر جانداری همانند خودرا دوست دارد و اومیزادهم بمانند خود دوستی ورزد کالای خودرا جز در نزد خریدار و جویایش پهن مکن و چنانچه میان گرگ و گوسعند دوستی نباشد خم چنین میان نیکو کار و بد کار دوستی نباشد وهر که بقیر نزدیک شود پاره ای از ان بچسبد هم چنین هر کسی با تبهکار در زندگی شریک شود از روشهای او بیاموزد وهر یک جدال وستیزه جویی را دوست دارد دشنام خورد و هرکه بجاهای بد رود متهم گردد وکسی که با رفیق بد هم نشین شوددر امان نباشد و هرکه زبان خودرا نگه ندارد پشیمان گردد
حضرت صادق ع فرمود هر زمان امیرالمومنین ع بمنبر میرفت میفر مود سزاواد است از برای مسلمان،که از رفافت با سه کس دوری جوبدپرروی بیباکی که تباهکار است. و احمق و دروغگواما شحص پر روی تباهکار پس کردار خویشتن را برای تو بیاراید ودست دارد که تو نیز مانند او باشی و نه در کار دبن تو را کمک کند ونه درکار اخرت و نزدیکی بااو جفاکاری و سنگدلی است وورودو خروجگاو ورعت و امدش برای تو ننگست و امااحمق پس کار خیری در باره تو انجام ندهد و بجلوگیریش از رسیدن بدی بتو امیدی نیست اگرچه خودرا بتلاش اندازد و بسا که بخواهد بتو سودی برساند ولی ار روی حماقت زیانت رساند پس مرگاو به از زندگیش میباشد و خموشی او با از گفتارش ودوری او از تو به از نزدیکی اوست واما ددوغگو زندگی کردن با او بر تو گوارانشود وگفتار تو را بیگران باز گوید واز دیگران بسوی تو ارد هر گاه افسانه را بپایان رساند بافسانه دیگری مانند ان بچسباند
و در نسخه وافی و مطهااست یعنی بکشاند تا بدانجا که داست گوبد ولی کسی باور ننکند و میانه مردمانرا بدشمنی پراکنده سازد. ودر سبنه ها تخم کینه افشاند و برویاند از خدای عروجل بپرهیزید وخودرا بپایید 2 ونیز از تنحضرت ع حدیث کرده که فرمود شایسته نیست که مرد مسلمان با شخص تبهکار طرح برادری افکند زیرا که او کردار خود را برایش بیارایدودوست دارد که ان مسلمان هم چون او شود واورا نه در کار دنیا و نه در کار اخرتش کمک نکند ورفت امدش برای او ننگه است
امیرالمومنین ع فرمود رسولخدا ص فرمود بنگرید که با چه کسی هم صحبت هستید زیرا هیچکس نیست که مرگش فرارسبد جز انکه یارانش در پیش خدا برابرش مجسم شوند اگر از نیکان باشد نیکانند وبدانها شاد شود واگر از بدان باشد بد هستند و بداند که بسر نوشت انان دچار شود و هیچکس نیست که بمیرد و هنگام مرگش برابر او مجسم نشود
رسول خدا ص فمود چه زشت است فقر بعداز ثروتمندی وچه زشت از است گناه بعداز خواری و درویشی وزشت تر از ان کسی عبادت خدا کنو و سپس انرا واگذارد شرح زشتی فقر بعداز ثروتمندی یا از لحاظ اسراف و تبذیرو بکار ماندن و خرج کردنست وبا از لحاظ اینستکه انسان با وجود انکه ثروت دارد مدتی با دست باز زندگی میکرده است نا گاه طریق بخل وخستپیش گیرد و چون فقرا زندگی کند و یا مقصود زشتی در نظر اهل دنیاست اگر چه نزد خدا پسندبده باشد و تما زشتی گناه بعداز خواریو دروبشی بمعنی گناه کردن در زمان پیری وسستی ویا گناه کردن در زمان غنا و ثروت است پس از انکه بفقر ودرویشی مبتلا باشد
امام صادق فرمود در تورات نوشته است ای ادمیزادتنها بعبادت من پرداز تا دلت را از بی نیازی پر کنم و نسبت بخواستت ترا بخودت وانگذارم و بر من استکه نیاز رااز تو بردارم و دلت را از ترس خود پر کنم و اگر برای عبادتم خود را فارغ نسازی دلت را از گرفتاری دنیا پر کنم سپس در نیاز را برویت نبندم و ترا با خواستت واگذار
امام صادق ع میفرمود همانا رحم بعرش اوبخته و میگوید بپیوند ببر از هر که از من ببرد وان رحم ال محمد ست که خدای عزوجل فرماید کسانیکه انچه را خدا امر بپبوندش فرموده پیوست میدهند 27 سوره 13 و رحم هر خوبشاوند است شرح اویختن رحم بعرش کنایه از در خواست حق خوبش است در حضور پروردگار و سرعت اجابت او
امام باقر ع فرمود صله ارحام اعمال پاک کند واموال را فزونی دهد و بلا را بگرداند و حساب را اسان کند واجل را تاخیر انوازد. 5 رسولخدا ص فرمود سفارش میکنم امت حاضر و غایبم را و انهایی در پشت مردان وزهدان نندتاروز فیامت که صله رحم کنند اگرچه بفاصله یکسال راه باشد زیرا صله رحم جزی دین است 6 امام صادق ع فرمود صله ارحام خلق ر ا نیکو و دست را با سخاوت و نفس را پاکیزه و روزی را زیاد واجل را به تاخیر اندازد
جمیل بن دراج گوبد از امام صادق ع این قول خدای جل ذکره را پرسیدمو بترسید از خدایبکه بنام وی از هم دگر تقاضامبکنید و از بریدن خویشاوندیها پروا کنید که خدا مراقب شماست 20 سوره 4 فرمود ان ارحام مردم است که خدای عزوجل بصله ان امر فرموده وبزرگش داشته مگر نبینی که انرا در ردیف خود قرار داده است
امام صادق ع میفرمود نفس کشیدن کسبکه برای امر ما اندوهگین است و برای ستمیکه بماشده غمگین میباشد تسبیح مبباشد وهمت گماشتنش برای امر ما عبادتست و پنهان داشتنش راز مارا جهاد درراه خداست راوی گویدمحمد بن سعبد من گفت این روایت را با اب طلا بنویس که من چیزی بهتر از این ننوشته ام
حضرت ابوالحسن ع فرمود اگر دراین دستت. چیزی باشد وبتوانی بان دستت نفهمانی بکن یعنی رازت را از خواص اصحابت پوشبده دار راوی گوید مردی نزد انحضرت بود واز فاش ساختن رازبمیان امد حضرت فرمود زبانت رانگهدار تا عزیز شوی و مردم را بافسار گردنت مسلط مساز که ذلیل گردی حدیث امام صادق ع ،فرمود همانا امر ما پوشیده ودر پرده پیمانست همان پیمانی که خدا و پیغمبر و ایمه صلوات الله از مردم گرفته اندکه راز مارا از نا اهل نهان دارند پس هر که ان پرده را علیه ما بدرد خدا ذلیلش کند
امبدالمو منین ع فرمود خوشا حال بنده گمنامیکه باو اعتنا شود او مردم را شناسد ولی مردم اورا نشناسد خدا رضایت اورا شناسد اورا برضوان شناساند اینها چراغهای هدایتند ککه هر فتنه تاربک و سختی از برکت انها زایل شود و در هر رحمتی برایشان گشوده گردد نه پخش کننده و فاش سازنده رازند و نه خشن و ریاکار وفرمود سخن خیر گوبید تا بدان معروف شوید کار خیر کنید تا اهل خیر شوید عجول وفاش کننده راز نباشید زبرا بهترین شما کسانی باشدکه چون بانها بنگربدبیاد خداافتندو بدترین شما سخن چینانی باشند که میا دوستانجدایی افکنند عیبجوی پاکدامنان باشند
امام صادق ع فرمود خداوند وحی کرد بداود ع که براستی که بنده ای از بندگان من حسنه ای بجا اورد و بسبب ان بهشت را بر وی مباح گردانم داود ع عرض کرد پروردگارا کدام است ان حسنه فرمودبر بنده مومن من سرور و خوشحالی وارد سارد اگر چه بیک دانه خرماباشد داود ع گفت خداوند ا سزاوار است کسی را که ترا شناسد امید خود از تو از مگیرد
زید شحام گوید امام صادق ع بمن فرمود ای زید در برابر دشمنان نعمتهاصبر کن زیرا کسبرا که در باره تو خدا را نافرمانی کرده بهتر از اینکه خدارا در باره او فرمان بری جبران نخواهی کرد ای زیدخدا دین اسلام را بر گزیدهو انتخاب فرمود پس با سخاوتو خوشبختی با نیکو معاشرت کن شرح انسان با هر کس رفاقت و امیزش دارد هر چه بیشتر طبق میل و خواسته او رفتار کند رفاقت ودوسی انها محکمتر و پابدار تر میگردد امام صادق ع میفرماید خدابتعالی دین اسلامدا برای مصاحبت و همدمی شما انتخاب فرمود وانچه اورا خوش اید وطبق میلش میباشد سخاوت و خوشخلقی است این دوصفت را داشته باشید تا دوستی شما با اسلام محگم وپایدار شود
سه چیز است که خدابوسیله انها جز عزت مرد مسلمان را نیفزاید گذشت از کسیکه باو ستم کرده و بخشیدن بانکه محرومش ساخته و پیوست با انکه از او بریده است 1 علی بن الحسین ع فرمود دوست ندارم که بجای نرم خویی و فروتنیم شتران سرخ مو داشته باشم یعنی چنین صفت حمیده یی را با مال دنیا عوض نمیکنم وهر گز داصی نمیشوم که خشن وتند خو باشم و در برابر بهترین. چارپایان و زیور دنیا را داشته باشم وهیچ جرعه یی ننوشم که انرا دوستر داشته باشم از جرعه خشمیکه طرف را بدان کیفر ندهم
حضرت ابولحسن ع فرمود هر دو گروهی که برابر شوند بجنگ یگدیگر بر خیرند انکه گذشتن ببشتر است نصرت یابد 9 امام باقر ع فرمود زن یود یهودیه یی را که گوشت گوسفند یرا مسموم کرده بود تا پیمغمبر ص بخورد خدمت انحضرت اورده اند فرمود چه چیز ترا بر انکار واداشت گفت با خود گفتم اگر او پیغمبر باشد زیانش نرساند و اگر پادشاه باشد مردم را از او اسوده خواهم کرد پس رسولخدا ص از او در گذشت
امام باقر ع فرمود پشیمانی از گذشت بهتر واسانتر است تا پشیمانی از کیفر شرح یعنی اگر شخصی را که بتو ستمی کرده بود بخشبدی واز او در گذ شتی سپس دانستی که ان گذ شت مورد نداشته زیرا ان ستمگر متنبه نگشت واز گذشت خود پشیمان شدی این پشیمانی بهتر و اسانتر است از موردیکه ستمگر را مجازات کنی و سپس بفهمی اگر از او میگذشتی و اورامیبخشیدی بهتر بود اما بهتر بودن اولی از دومی بجهت همین اخبار ونیز ایات شریفه اینستکه خدایتعالی و بعفو وگذشت دستور می دهدواما اسانتر بودنش برایاینستکه از ستمگر بخشیده میتوان انتقام گرفت ولی جبران کیفر بیجابسی مشگل. دشوار است
امام صادق ع فرمود هر کس کم رو باشد کم دانشاست زیرا از پرسیدن شرم مبکند و مشگلات علمیش حل نمیشود. 4 امام باقر یا امام صادق ع فرمود حیا و ایمان در یکرشته و همدوشندو چون یکی از اندو رفت ودیگری هم در پی ان رود امام صادق ع فرمود ایمان ندارد کسیکه حیا ندارد6 رسول خدا ص فرمود حیا دوگونه است حیا عقل و حیا حماقت حیا عقل علم است وحیا حماقت نادانی 7 رسول خدا ص فرمود هر که چهار خصلت داشته باشد واز سر تا پا غرق گناهان باشد خدا انهارا بحسنات تبدیل کند راستگویی وحیا وخوشخلقی و سپاسگزاری تبدیل گناه به حسنه در ایه شریفه 71 سوره 25 ذکر شدهکو معسرین در توجیه و تاویل ان بیانات مفصلی دارند
امام صادق ع فرمود بنماز وروزه مردم گول نخورید زبرا بسا انسان بنماز و روزه شیفته میشود تا انجا که اگر ترک کند بهراس افتد ولی انهارا براستکویی وادای امانت بیازمایید شرح گاهی ترس از تکفیر مردم یا طمع بمال و تعظیم انها یا جهات دنیوی دیگر موجب میشود که انسان بر نماز وروزه مداومت کند و ترک انها ننماید پس نماز وروزه معیار کامل و همیشگی صلاحو ترس از خدا نیست ولی راستگویی وادای امانت چون زیان مالی در بر دارد از ان دواعی و جهات خالی است وباعثوموجبش ترس از خداو ملکه عدالت و تقوای است علاوه بر اینکه این وو صفت موجب کمال نفس و صفات نیک دیگر است چنانکه راستگویی ملازمه عدم نفاق وریا و تهمت و امثال انست امام صادق ع فرمود هرکه زبانش راست باشد کردارش پاک است
امام صادق ع فرمودگام برداشتنم برای بر اوردن حاجت برادر مسلمانم نزد من محبوتر است از اینکه. هزار بنده ازاد کنم و هزار اسب زین ولجام کرده در راه خدا برم یعنی بجهاد بفرستم. امام صادق ع فرمود مومنی نیست که دراه حاجت برادر مومنش گام بردار جز انکه خدای عزوجل برایش در هر قدمی حسنه ای نویسد وگناهی ریزد ودرجه یی بالا برد وسپس ده حسنه بیفزابد ودرحاجت اورا شعیع گرداند
حصرت ابواالحسن ع میفرمود همانا1ز بدای خدا در زمین بندگانی است که. برای حوابج. مردم کوشش میکنند اینها روز قیامت درامانند وهدکه بمومنی شادی رساند خدا روز قیامت دلش را شاو ساوزد امام باقر ع فرمود هر کس دراه حاجت بداور مسلمانش گام بر داردخدا اورا در زیر سایه 75 هزا ر فرشته قرار دهد وهر گامی بردارد خدا برایش یک حسنه نویسد و گناهی از او بزداید ودر جه یی بالابردو چون او از بر اوددن حاجت فارغ شود خدای عزوجل بدانجهت برایش پاداش حج و عمره گزارنویسد
امام صادق ع فرمود همانا خدا دانستکه ارتکاب گناه برای مومن از خود بینی بهتر است و اگد چنین نبود هر گز مومنی بگناهی دچار نمیشد و فرمود هر که را خود بینی فراگیرد هلاک شود 3 علی بن سوید گوید ار حضرت ابی الحسن ع راجع به خود بینی وعجبی که عملرا فاسد کند پرسیدم فرمود خود بینی چند درجه دارد بعضی از ان درجات اینستکه کردارزشت بنده بنظرش جلوه کند وانرا خوب پندارد وو ار ان خوشش اید و گمان کند کار خوبی میکند 2 وبعضی از درجاتش اینستکه بنده به پروردگارش ایمان اورد کبر خدایعزوجل منت گذارددر صورتیکه خدا را بر او منت است که بایمانش هدایت فرموده
امام صادق ع فرمود هیچ بر سرش لگامی است و فرشته یی است که انرا نگه میدارد هر گاه گردنکشی کند فرشته باو گوید فروتنی کن خوا پستت کند سپس همواره نزد خود بزرگترین مردمو در چشم مردم خوارترین انها باشد وهر گاه تواضع کند خدای عزوجل اورا بالا برد فرشته باو گوید سر فراز باش خدا سر فرازت کند سپس هممواره نزد خود کوچکترین مردم ودر چشم مردم بالاترین انها باشد
بامام رضا ع عرض شد شما چنین. سخنی میگویبد واز شمشیر ون مبچکد یعنی با وجود اینکه هارون اماده کشتن مخالف خود است شما دعویامامت دارید حضرت فرمود خدا را بیابانی است از طلا که انرابا ناتوان ترین مخلوقش یعنی مورچه نگهداشته است و اگر شتر خراسانی اهنگ ان کند بدان نرسد توضیح گویا جواب حضرت استعاره تمیثله و با مثالیست برای بیان قدرت حق تعلی بر خلاف اثاظاهری و جریان عادی که انسان تصور میکند و اینکه برای قدرت خدا ممکن است بمورچه ظاهرناتوان نیرو و قویی عطا کند که بشتران بسیار قوی عطا نکند نکندنکند
علی بن اسباط گوید شنیدم از امام رضاع در باره گنجی که خدای عزوجل میفرماید دو زیرش گنجی برای انها بوده فرمود در انجابود بسم الله ارحمن الرحیم. در شگفتم از کسی که یقین. بمرگ چگونه میخندد و در شگفتم از کسی که یقین. بقدیر دارد چگونه بان اندوهگین میشود ودر شگفتم از کسیکه دنیا و دگر گونیهایش را نسبت اهلش دیده است چگونه بان اعتماد میکند و سزاوار است کسیکه خدارابا عقل شناخته خدا باو عقل داده خدا در قضا قدرش متهم نسازد و در روزی رسانیدنش اورا بکندی نسبت ندهند عرض کردم قربانت گردم میخواهم این را بنویسم بخدا که خود حضرت دست برد تا دوآت را پیش من گذاردمن دستش را گرفپتم و بوسیدم ودوات را بردآشتم و نوشتم
ا
امام صادق ع فرموداز نشانهای درستی یقین مردمسلمان اینستکه مردم را بوسبله خشم خدا خرسند نکند مانند کسیکه طبق میل مردم بر حلاف حق. فتوای دهد ونهی از منکر نکند و مردم را بر انچه خدا بخود او نداده سرزنش ننماید مردم را برای انچه.خدابخود او نداده سرزنش ننماید مردم را برای انچه بدو ندهند زیرا خدا روزیش نکرده سرزنش نکند زیرا روزی رانه شره و از حریص بیاورد و نه نخواستن ناخواه رد کندو اگر شخصی از شماچنانکه. از مرگ میگریزد از روزیش بگریزد روزیش باو برسد همچنانکه مرگ باو مبرسد سپس فرمود خدا بعدالت وداد خویش نشاط. اسایش را در یقین ورضا قرار داده. وغم واندوه را در شک ونا خرسندی
جابر بن عبدالله گوید رسولخدا ص فرمود نمیخواهید بهترین مردان شما را بشما بگویم عرض کردیم چرا ای رسولحدا رمود برخی از بهتترین مردان. شما مرد پرهیز کار نا الوده دست باز با سخاوت زبان ودامن پاک خوش رفتار با پدر ومادر است که عیالاتشا به پناهندگی بدیگران مجبور نسازد
امام صادق ع فرمود خدای عزوجل پیغمبرانش را مکارم اخلاق اختصاص داد شما خود را بیازمایید اگر انهادر وجود شما هم بود خداراسپاس کویید و بدانیدکه بودن انهادر شما خیر شماست و اگر در شما نبود از خدا بخواهید و نسبت بانها رغبت جویید سپس انهارا ده چبز شمرد یقین و قناعت و صبر و شکر و خویشتن داری و خلق نیکو وسخاوت وغیرت و شجاعت ومروت بعضی ار راویان دیگر این ده خصلت ذکر نموده وراستگویی و امانتداری را هم بدانها افزوده است
امام صادق ع فرمود چون گناه بنده بسیار گردد و خدا بخواهد اورا پاک کند و چیزی از کردار نیک نداشته باشد که انرا جبران کند وکفاره انها شود اورا باندوه گرفتار سازد تا کفاره گناهانش گردد. ونیز انحضرت ع فرمود که رسولخدا ص فرمود خدای عزوجل فرماید بعزت و جلالم سوگند من بنده ای که بخواهم رحمتشک کنم از دنیا بیرون نبرم تا اینکه هر گناهی کرده است عوضش را زا بوسیله بیماری در تنش یا در روزیش یا با ترس و هراس در دنیایش و اگر باز هم چیزی بماند مرگ را بد او سخت کنم وبعزت و جلالم سوگند بنده ایرا که بخواهم. عذاب کنم از دنیا بیرون نبرم تا هر کار نیکی انجام دا ده عوض کامل راباو بدهم یک بفراخی د. روزیشو یا بسلامت در تنش ویا سودگی خاطر در دنیایش واگر باز هم چیزی باقی ماند مرگ را بر او اسان کنم
حسین بن عطیه گویدامام صادق ع فرمود مکارم ده چیز است اگرمیتوانی انها را داشته باش زیرا گاهی شخصی انهارا دارد و فرزندش ندارد وگاهی در فرزند هست ودر پدرش نیست و گاهئ در برده هست درازاد نبست عرض شد انها چه هستند فرمود نومیدی حقیقی از انچه دست مردم است و راستی زبان ادا امانت وصله رحم و پذیرایی ا ز مهمان وغذا دادن بسایل کسیکه از او غذا طلبد وجبران نیکیها ومراعات حق همسایهو مراعات حق رفیق وسر همه مکارم افضل و عالیتر از همه حیا و شرم است زیرا کسیکه در برابر خالق و مخلوق شرم داشته باشد همه این مکارم را انجام مبدهد و همان خصلت حیا بر تمام این مکارم داعی و باعث میشود
رسول خدا ص فرمود خدای تبارک وتعالی فرماید انها که برای ثواب من عملی میکنند نباید باعمالیکه انجام میدهند تکیه کنند زیرا ایشان اگر در تمام عمر خویش کوشش کنند ودر راه عباتم خودرابزحمت اندازندباز مقصر باشند در عبادت خود بکنه بندگیم نرسند نسبت بانچه از من طلب مبکنند که کرامت و نعمت در بهشت ورفعت بدرجات عالی در جوارم باشد ولی تنها برحمتم بابد اعتماد کنند و بفضلم امیدوار باشند و بحسن ظن بمن اطمینان کنند انگاه است که رحمتم ایشان را در یاتد ورضوانم بانها برسد و امرزشم بر انهابرسد وامرزشم بر انها لباس کذشت پوشاند زیرا من خدای رحمان ورحمان ورحیم وبدین نامیده شده ام
امام صادق ع فرمود چون اراده کار خبری نمودی تاخیرش مبنداز زیرا خوای عزوجل گاهی بر بنده مشرف میشود که او مشغول طاعتی است پس می فرماید بعزت وجلالم سوگند که ترا پس از این هرگز عذاب نکنم وچون اداده گناهی کردی انجام مده زیرا گاهی خدا بر بنده مشرف میشود که اومعصیتی انجام میدهد پس میفرمایدبعزت وجلالم که ترا بعد از این دبگر نخواهم امرزیدهرگاه یکی از شمااهنگ کار خیر یا رساندن نفعی بدیگری کرددو شیطان در جانب راست و چپش باشند پس بایدبشتابد که اورااز ان باز ندارند.
محمد بن مارد گوید بحضرت صادق ع عرضکردم برای ما حدیثی روایت که شما فروموده اید. چون معرفت. بامامت ما پیدا کردی پسن هر چه خواهی بکن فرمود اری من اینرا گفته ام گوید عرضکردم اگر چه کنند یای کنند یا شراب بنوشند بمن فرمود انالله وانا الیه راجعون بخدا سوگند با ما با انصاف رفتار نکردند که خود ما بکردارمان مواخذه شویم ولی تکلیف از انها برداشته شده باشد همانا من گفتم چون معرفت بامام خود پیدا کردی هرچه خواهی کم یا بیش کار خیر انجام ده که از تو پذیرفته شود شرح مجلسی ره گوید انالله واناالیه راجعون اشاره باین استکه چنین افترایی بر ما بکهج فهمی کلام ما مصیبت بزرگی است ودر جمله ان ن اخذنا با لعمل گوید حاصل کلام امام ع اینست که.تکلیف از ما برداشته نشده پس چگونه بخاطر ما از انان برداشته شود ویا اینکه ما از عقاب بیمناکیم وتوبه وزاری بسوی خدا کنیم وانها بسبب ولایت ما اسود باشند این انصاف نیست
زید شحام گوبد حضرت صادق ع بمن فرمود بهرکس از مردم که ببینی پبروی ازپیروی آز من کنند و بگفتار من عمل کنند سلام مرا برسان و من بشما سفارش کنم که نسبت بخدای عزوجل تقوای داشته باشیدو در دین خود پارسا باشید و در راه خدا کوشش کند و براستگویی وبادای امانت وطول دادن سجده و نیکی لا همسایه شما را سعارش میکنم زیرا محمد ص همین وستورات ا اورده است هرکه بشما امانت سپرده باو پس دهیدنیکو رفتارباشدیابدکردار زیرا رسولحدا ص دستور میداد که سوزن ونخ رانیز بصاحبش. پس دهید با فامیل خود پیوند داشته با شیدو بجنازه مردهاشان حاضر شوید بیمارانشان را عیادت گنید وحقوقشان رابپردازبدزیرا هر کس از شما که در دینش پارسا و راستگو باشد وامانت را بصا حبش بر گرداند و اخلاش با مردم خوب باشد گوبند ابن جعفری است واین مرا شاد کند و از جانب اوشادی در ول من اید وگویند این روش پسندیده جعر،بن محمداست بخدا سو گند پدرم برای من حدیث کردمردی از شیعبان علی ع در قبیله ایبود وزینت ان قبیله بشمار میرفت ار همه تنها در پرداحت امانت بهتر بود و حفو قشان را بهت مراعات مبکردودر ،فتار راستگو تر بود و سعارشاتو همه وصیتهای اهل قبیله و سپردهاشانرا انان بدو می سپردند وچون از او پرسش مبکردی مبگعتند گکیست مثل فلانکس. اودر پرداخت امانت.و راستگویی از همه ما بهتر است
امام صادق ع فرمود مردی از شمار چه مانع میشود که بپدر ومادرش نیکی کند زنده باشد یا مرده که از جانب انها نماز بخواند و صدقه دهد و حج گذارد وروزه بگیرد تا انچه کرده ثوابش از انها باشد و مانند ان هم برای خود او و تا خدای عزوجل بوسیله بوسیله احسان و صله او خیر و فرا وانی برایش زیاد کند
امام صادق ع فرمود چون میان دو نفر نزاعی در گیرد دو فرشته فرود ابند و بانکه سفیه و مبیخرداست گویند هرچه خواستی گفتی خودت لایق انچه گفتی هستی وکیفر گفتار تراخواهی دید وبه بردبار گویند صبر کردی و حلم نمودی اگرحلمت را بپایان رسانی خدا ترا میامرزد و سپس فرمود ولی اگر شخص بردبار جواب اورا پس دهد اندو فرشته بالا روند مردی بحضرت ابوالسن ع عرضکرد مرا سفارشی نما فرمود زبانت را نگهدار تا عزیز باشی افسار خود را بدست مردم مده که خوار وزبون شوی
امام صادق ع فرمود در برابردشمنان نعمتهاصبر کنید ز یرا انکس را در باره تو خدارانافرمانی کرده بهتر از اینکه در با ره او خدا را اطاعت کنی پاداش نخواهی داد 2 1 علی بن الحسین ع فرمود دوست ندارم که در برابر خواری نفسم شتران سرخ مو داشته باشم وجرعه ایی محبوتر از جرعه خشمیکه صاحبش را مجازات نکنم ننوسیدم 13 امام صادق ع فرمود هیچ جرعه یی بنده ننوشد که نزد خدای عزوجل محبوتر باشد از جرعه خشمی که هنگام گردشش در دل بنوشد بوسیله صبر یا خو یشتن داری شرح مرااز گردش جرعه در دل هیجان و جوششی است که برای خشمگین دست مبدهد و فکر میکند ایا مجازات کنم یا در گذرم
امام صادق ع یکی از غلامانش پی کاری. فرستاد او دیرکردامام بدنبالش رفت دید خواب است بالای سرش نشست و بادش میزد تا بیدار شدامام صادق ع باو فرمود فلانی بخدا تو این نداری که شب وروز هر دو بخوابی شب برای خود روزت از ان ماست 8 رسول خدا ص. فرمود خدا شخس با حیای خویشتن دار پاکدامنبا مناعت را که از مردم سعوال نمبکنددوست دارد علی بن الحسین ع میفرمو د من خوشم میآید از مردی که هنگام غضب بردباریش اورا در یابد
امام صادق ع گوید خدای عزوجل میفرماید 43 سوره 53 همانا.پایان و سر انجام سوی پروردگارت باشد پس چون سخن بخدا رسبد باز ایستید و بمحمدبن مسلم فرمود ای محمد مردم همیشه و از هردری سخن گویند تا انجا که در باره خدا هم سخن گویند چون شما انرا شنیدید بگویید شایسته پرستش جز خدای یکتای بیمانند نیست مام بافر بزیاد فرمود ای زیاد از گعتگوهای دشمنی خیز بپرهیز که موجب شک شود و عمل را تباه کند و صاحبش را هلاک نماید و ممکن است در ان میان کسی سخنی گوید وامرزیده نشود در زمان گذشته مردمی علمیرا که واگذارشان شده بودند ترک کرد ودر طلب علمی که از ان نهی شده بودند رفتند تا انجا که سخنشان بخدا رسید و سرگردان شدند و کارشان در حیرت و دهشت بجایی رسید که مردی را از پیش او صدا میزدند واو بپشت سرش جواب مبداد واز پشت سرش صدا میکردند و او بپیش رو پاسخ میگفت در روایت دیگر است تا انجاکه در زمین سر گردان شدند
داود رقی از امام صادق ع راجع بقول خدای عزوجل دو عرش خدابر اب بود پرسیدم فرمود در این باره چه میگویند عرض کردم میگویند عرش روی اب بود و پروردگار بالای ان فرمود دروغ گویند هر که این گمان کند خدا را محمول قرار داده واورا بصفت مخلوق وصف کرده است واورا لازم اید که چیزیکه خدارا حمل میکند تواناتر از او باشد عرضکردم قربانت گردم شما برایم بیان کنید فرمود پیش از انکه زمینی یا اسمانی یا جن وانسی یا خورشیدو ماهی باشد خدا دینش وعلمش را باب عطا فرمود مقصود ازاب ماده ایستکه قابلیت خلق پیغمبران را دارد مرات. چون خدا خواست مخلوقرابیافریند ایشانرا در برابر خویش پراکنده ساختو بانها گفت پروردگار شما کیست نخستین کسیکه سخن گفت رسول خدا ص و امیرالمومنین و ایمه ص بودند که گفتند تویی پروردگار ما خدا بایشان علم ودین عطا کرد سپس بفرشتگان فرموداینان حاملان دین وعلم من و امینان من در میان خلقم ومسولانند انگاه بفرزندان ادم گفت بربوبیت خداو ولایت و اطاعت این اشخاص اعتراف کنید گفتند اری ای پروردگارما اعتراف نمودیم پس خدا بفرشتگان فرمودگواه باشید فرشتگان گفتند گواهی دهیم واین پیمان برای ان بود که فردا نگویندما از ان بی خبر بودیم یا انکه بگویند پدران. مااز پیش مشرک شدند و ماهم فرزندان پس از انهابودیم ما را بانچه اهل باطل کردند هلاک میکنی ای داود ولایت مادر زمان پیمان گیری برایشان موکد گشته است
عاصم بن حمید گوید با امام صادق ع در باره انچه راجع بدیدن خدا روایت کنند مذاکره میکردم حضرت این خورشید یک هفتادم نور کرسی است وکرسی یک هفتادم نور عرش و عرش یک هفتادم نور حجاب و حجاب یک هفتادم نورستر اگرانها راستگویند چشم خودرا بهمبن خورشید وقتیکه در ابر نباشد بدوزد 8 حضرت رضا ع فرمود رسولخدا میفرمود چون مرا باسمان بردند جبرییل مرا بجایی رسانید که جبرییل هیچ گاه بانجا گام ننهاده بود سپس از پیش دیده پیغمبر ص پرده برداشته شدوخدا از نور عظمت خویش بانحضرت انچه دوست داشت ارایه. فرموددر باره ایه شریفه ودیدگان او را در نیابند ولی او دیدگانرا در یابد
مردی از خوارج خدمت امام باقر ع رسید عرضکرد ای ابا جعفر چه چیز را میپرستی فرمود خدای تعالی. راگفت اورا دیده یی فرمود دیدگان اورا ببینایی چشم نبیند ولی دلها اورا بحقیقت ایمان دیده اند با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و بمردم مانند نیست با ایاتش توصیف. شده با علامات شناخته شده در داوریش ستم نکند اوست خدا سزاوار پرستشی جز او نیست مردخارجی بیرون رفت و میگفت خدا داناتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد
امام یازدهم ع در این حدیث شریف بقسمتی از این شرایط اشاره کرده فرموده است اکر خدا ودیده شود باید در ان شرایط باشد زیرا رابطه بین و مشروط و سبب و مسبب حتم
ی است و اگر بر فرض محال این شرابط موجودلازم میاید که خدا هم مانند مخلوق خود باشد زیرا که هدف دید قرار گرفته است و هدف دید چنانکه گفتیم باید جسم کثیف باشد وخدا بزر گتر از اینستکه جسم باشد
امیر المومنین،ع میفرمود جان حودرا بمطالب شگفت حکمت استراحت دهبد زیرا جان هم چون تن خسته میشود 2 امیرامومنین ع میفرمود ای دانشجو همانا دانش امتیازات بسیاری دارد اگر بانسان کاملی تشبیه شود سرش تواضع است چشمش بی رشکی گوشش فهمیدن وزبانش راست گفتن حافظه اش کنجکاوی دلش حسن نیت خردش شناختن اشیاو امور دستش رحمت پایش دبدار علماهمتش سلامت حکمتش پپرهیز کاری و قرار گاهشد رستگاری جلو دارش عافیت و مرکبش وفا اسلحه اش نرم زبانی شمشیرش. رضا کمانش مدارا لشگرش گفتگوی با علما ثروتش ادب پس اندازش دوری از گناه توشه اش نیکی اشامیدنش. سازگاری رهبرش هدایت رفیقش نیکان
امام صادق ع فرمود عدالت شیریتر از عسل ونرمتر از عسل و نرمتر از از کره و خوشبو تر از مشگ است 16 رسولخدا ص فرمود سه خصلت است که هرکه هر سه یا یکی از انها را داشته باشد در سایه عرش خدا باشد روزیکه جز سایه او سایه او سایه ایی نباشته ا مردیکه بمردم دهد انچه خودش از انها میطلبد 2 مردیکه گامی پیش و گامی پس نگذارد تا انکه بداند خدا بان راضی است 3 مردی که از برادر مسلمانش عیبی نگیرد عیبی نگیرد جز انکه ان عیب رااز خود بزداید زیرا عیبی از خود نزداید جز انکه عیب دیگری برایش هویدا گردد وانسانرا همین بس که بخود بپردازد نه بدیگران
امام صادق ع قرمود سه کس روز قیامت از همه مخلوق بخدای عزوجل نزدیکترند تا از حساب مردم فارغ شود مردیکه قدرتش اورا وادار نکندکه در خشم بر زیر دستش ستم کند و مردیکه میان دوکس میانجی شود وباندازه جوی از یکی علیه دیگری طرفداری نکند ومردیکه حق را کوید چه بسود یازیانش باشد 6 امام صادق ع درحدیثی فرمود سخت ترین واجبات خدا را بر خلقش بشما خبر ندهم سپس 3 چیز را بیان کردفرمود که نخستینش انصاف دادن مردم از خود بود
امام صادق ع میفرمود سرور اعمال سه چیز است انصاف دادن بمردم از خود تا انجا که هر چه خشنودت کند مثلش را برای مردم بخواهی و مواسات نمودن با برادرت در مال ویادخدا در هرحال وان گفتن سبحان الله والحمد لله و لا اله الاالله والله اکبر فقط نیست بلکه هر گاه امرخدای عزوجل بتو رو اورد عمل کنی و چون نهی وباز داریش بتو رسد ترک کنی4 امیرالمومنین ع در ضمن کلامی فرمود بهوش باشید هر که از خود بمردم انصاف دهد خدا جز عزتش نیفزاید
علی ابن الحسین ع فرمود رسولخدا ص در اخرسخنرانی خود میفرمود خوشا حال کسی که خلقش و طبعش طاهر شایسته و اشکار نیکو باشد وزیادی مالش را بدهد وزیادی گفتارش را نگه دارد واز خود انصاف دهد امام صادق ع فرمود کیست که برایم چهار چیز را در برابر چهار خانه در بهشت عهده دار شود انفاق کن واز فقر مترس وسلام را در جهان منتشرکن بحث وجدل را رها کن اگرچه حق با تو باشد و خودت و خودت بمردم انصاف ده تا محتاج داور دیگری نباشی
امام صادق ع فرمود روز خودرا بکار خیر اغاز کنید در اول واخر هر روز بر فرشتگان گماشته خود نیکی املا کنید تا در اول و اخر روز نامه عمل شما نیکی نوشته شودو در ان میان برای شما امرزش باشد انشاالله امام باقر ع میفرمود همانا خدا کار خیر را بر اهل دنیا سنگین ساخته مانند سنگینی ان در ترازو هایشان روز قیامت و همانا خدای عزوجل بدی را بر اهل دنیا سبک ساخته مانند سبکی ان در ترازوهایشان روز قیامت
سولخدا ص فرمود همانا خدا کارهای خیر زود انجام شده را دوست دارد 5 امام صادق ع فرمود چون ارداده خیری کردی تاخیرش مینداز زیرا بنده بقصدثواب خدا در روز گرمی روزه میگیرد و همان سبب میشودکه خدا اورا از اتش دوزخ میرهاند و چیزی را که مآیه تقرب بخدای عزوجل است کوچک مشمار اگر چه یاره یی خرمایی باشد ه انرا در راه دهی و فرمود هرکه اهنگ خیری کند باید عجله کند و تاخیرش نیندازد زیرا بنده گاهی عملی. انجام میدهدکه خدایتبارک و تعالی میفرماید ترا امرزیدم دیگرچیزی علیه تو نمینو یسم و هرکه اهنگ گناهی کند انرا انجام ندهدزیرا بنده گناهی میکند و خدای سبحان اورامیبند و میفرماید نه بعزت وجلالم سوگند که ترا پاز پس از این هر گز نیامرزم
امیرالمومنین ع فرمود انسان اگرچه مال وفرزند هرگز نباید از خویشاوند خود واز دوستی و کرامت ودفاع دستی وزبانی انها رو بگرداند انهااز همه مردم گردشرا محکمتر دارند و باو مهربانترند و اگر مصیبتی با رسد یا بدی برایش پیش اید پریشانی اورا سامان دهننده ترند وهر که دست کمک از فامیل خویش باز گیرد از انها بکدست گرفته شده واز خود او دستها بسیار و هر که نرمی و فروتنی کند دوستش از او مودت بیند و هرکه چون دارا شود دست باحسان گشابدانچه را داده خدا در دنیایش جبران کند اخرت برایش چند برابر سازد ونام نیکی که خدا برای کسی در میان مردم میگذارد از مالیکه میخورد وبارث میگذارد بهتر است هر یک از شماکه ثروت مالی پیدا کرد نبابد تکبرش زیاد شود وخود را بزرگ دارد و از خیشاوندان دور شود و هیچیک از شما نباید نسبت به براد یکه چون مال ندارد باو احسان. نمیکنندوازاو دوری کندو هیچیک از شما نبابد از بستن شکست و تنگدستی خویشاوندش بچیزی که اگر نگهدارد سودش ندهدو اگر از ستش دهد زیانش نرساند غفلت کند زیرا گاهی ممکن است خویشاوند بچیزی احتیاج داشته باشد که نزد او اضافه و بیکار باشد
علی بن الحسین ع فرمود تمام خیر ونیکی را دیدم که در بریدن طمع از دست مردم است و هرکه هیچ امبدی بمردم نداشته باسد و امرش را درهر کاری بخدای عزوجل واکذارد خدایعزوجل در چیز ی اورا اجابت کند 4 امام صادق ع مبفر مود حاجت خواستن از مردم موجب سلب عزت ورفتن حیا گردد و نومبدی از انچه دست مردمست موجب عزت مومن است در دینش و طمع فقریست حاضر واماده 5 احمد بن ابی نصر گوید بامام رضا ع عرضکردم قربانت گردم برایم باسماعیل ابن داود کاتب توصیه یی نویس شاید از او بهره یی ببرم فرمو د مرا دریغ اید که مانند تویی چنین چبزی طلب کندتو بر مال تکیه کن هر چه خواهی از من بگیر
امیرالمومنین ص میفرماید باید در دلت احتیاج بمردم و بی نیازی از ایشان پیدا گردد. و احتیاچ بانها در نرم زبانی و خوشروییت باشد وبینیازیت ازانها در خفظ ا.برو ونگهدآری عزتت باشد شرح عالیترین دستور معاشرت و بر خورد با مردم را امیرالمومنین ع در این جمله بیان میکند و حاصلش اینستکه انسان باید دوعقیده داشته باشد یکی انکه در معاشرت بهم نوع محتاجست زیرا طبعااجتماعی افریده شده و در بقا ی خود بانها محتاجست پس لازم است رم گفتار وخوش برخورد باشددیگر انکه محتاج ونیازمند بانها نیست و باید بخود اعتماد کند و خدا راروزی ده بندگان و مسبب الاسباب داند پس نباید تملق و چابلوسی کند وخود را خوارو زبون نماید بلکه در عین خوشرویی و شیرین سخنی عزت نفس و مناعت طبع خویش را باید حفظ کند
رسولخدا ص فرمود سه خصلت است که هرکه هر سهیا بکی از انها را داشته باشد در سایه عرش خدا روزیکه جز او سایه یی نباشد 1 مردیکه بمردم دهد انچه خودش از انهامیطلبد 2 مردبکهگگامی پیش وگامی پس نگذارد تا انکه بداند خدا بان راضی است 3 مردی که از برادر مسلمانش عیبی نگیرد جز انکه ان عیب را از خود بزدابد زیرا عببی از خود نزداید جز انکه عیب دیگری برایش هویدا گردد وانسانرا همین بس که بخود بپردازد نه بدیگران
حفص بن غیاث گوید از حضرت صادق ع در باره گفتار خدای عزوجل پدسیدم که فرماید وماه رمضان که فرود شددر ان قران سوره بقره ایه 185 ا اینکه قران از اول تا اخر در در ظرف مدت بیست سال نازل شده حضرت صادق ع فرمود همه قران یکجا درماه رمضان بیت المعمورنازل شده سپس در طول بیست سال تدریجان نازل شد سپس پیغمبر ص فرمود صحف ابراهیم ع در شب اول ماه رمضان نازل شده و تورات در شب ششم ماه رمضان نازل شد و انجیل در شب سیزدهم نازل شد و زبور در شب هیجدهم ما رمضان و قران در بیست سوم ماه رمضان نازل شده است
حضرت باقر فرمودقران خوانان سه گروهند یکی انکه قران خواند و انرا سرمایه کسب خود کند و پادشا هان را بدوشد بمردم بزرگی بفروشند ودیگر مردیست که قران را بخواند و حروف انرا نگهداری کند یعنی سود جویی از ان منتفع گردد ودر سایر اوقات پشت سر اندازد چنانکه شخص سواره جام ابش را پشت سرش میاویزد و مانند این کلام در کتاب دعا باب صلوات گذشت مراججعه شود خداوند امثال اینان را در قران خوانان زیاد نکند دیگر مردی است که قران خواند وداروی قران را بردل دردمندش نهد و برای خواندن و بکار و دقت وفور در معانش شب زنده داری کند وروزش را بتشنگی بسر برد ودر هنگا،م نمازهایش و جاهای ان بدان قیام کند واز بستر خواب بخاطر ان دوری گزیند و بخاطر این دسته از مردمان است که خدای عزیز جبار بلارابگر دانند و ببرکت ابشان است که خدای عزوجل شردشمنان را با ز داردوبسبب انان است که خدای عزوجل از اسمان باران فرستد پس بخدا سوگند اینهادرمیان قران خوانان از کبریت احمر کمیاب ترند
دز
حضرت باقر ع فرمود هیچ قطره ای نزد خدا محبوتر نیست از ان قطره اشگی که در تاریکی شب از ترس خدا بریزد و جز خدا چیز دیگری بان منظور نبا شد 4 حضرت صادق ع فرمو. هر چشمی در روز قیامت گریان است جز 3 چشم چشمی از دیدن ونظربه انچه خداوند حرام کرده بر هم نهاده شده و چشمی که در راه طاعت خداوند بیداری کشیده وچشمی که در دل شب از ترس خدا گریست است شرح مجلسی ره گوید عین سهرت یعنی. بیش از مقدار متعارف وعادت بیدار بوده و طاعت خدا چون نماز و تلاوت قران و دعا مطالعه علوم دینیه ودراه جهاد وحج و زیارتهای دیگر و هرچه برای خدا سبحان اطاخت باشد شامل شود
زراره گوید حضرت باقر ع فرمود ایا توراراهنمایی نکنم بچیزی که رسولخدا ص در ان استثنا نزده و چیزی را از ان بیرون نکرده عرض کردم چرا فرمود دعا است که بر گرداند پقضا مبرم را که بسختی محکم شده. و برای تشبیه و بیان مطلب انگشتانش را بهم چسباند یعنی شدت ابرام ان مانند این انگشتانچیبیده بهم باشد 7 عبدالله بن سنان گوید شنیدم خضرت صادق ع میفرمود دعا قضا مبرم شده را بر گرداند پس بسیار دعا کنکه ان کلید هر رحمت و پیروزی در ه. حاجت است و بانچه نزد خدای عزوجل است نتوان رسید جز بوسیله دعا و هیچ دردی بسیار کوبیده نشو د جز این که امید ببا ز شدن ان نزدیک شود
حفص بن غیاث گوید شنیدم حضرت صادق ع میفرمود اگر بتوانی که شناخته نشوی وگمنام باشی همان کاررا بکن بر تو باشد که مردم تو را نس و چه باکی است توراکه نزد مردم نکوهیده باشی در صورتیکه نزد خدا پسندیده باشی سپس فرمود پدرم علی بن ابیطالب فرموده خیری در زندگی نیست جز برای دو نفر یکی مردیکه هر روز کار خیری بر کارهای خیر گذشته بیفزاید ودیگر مردی که مرگش را با توبه تدارک ببیند و کجا توبه تواند بخدا سوگند اگر سجده کند تا گردنش بریده شو دبجز با ولایت و دوستی ما اهل بیت خدای تعالی توبه اش نپذیرد اگاه باشید ایاکیست که حق ما را بشناسد و امید ثواب بوسیله ما داشته باشد و بخوراک نیم مد که تقریبا پنچ سیر است در هر روزراضی باشدوبدانچه از جامه که عورتش را بپوشاند و سرش را در خودمستور سازد خشنود باشد با اینکهدر همین اندازه هم ترسان وهراسان باشدو دوست دارند بهره شان دنیا همان باشد بهمین سان خدای عزوجل انها را توصیف کرده و فرموده است و انانکه در راه خدا بدهند انچه بانها داده دلشان ترسان است که بسوی پروروگارش باز گشت کنندسوره مومنوت ایه 60 سپس فرمود چه چیز بانها داده شده بخدا سوگند بدانها با اطاعت خدا محبت وولایت ما حاندان داده شد و با اینحال باز هم ترسشان شک وتردید نیست بلکه می ترسندمبادا در دوستی و فرمانبرداری از ما مقصرباشند
و نیز ان حضرت ع فرمود چه بسا جوینده دنیا که بدان نرسیده و چه بسا کسانی که رسیده اند بدان واز و ازاو مفارقت کرده اند پس مبادا طلب دنیا تو را از کردارت باز دار.د و دنیارا از بخشنده و مالکش که خداست بخواه چه بساحریص بر دنیا که دنیا اورا بخاک افکندهو بانچه از ان بدست اورده از اخرتش باز ماند ه تا اینکه عمرش سپری شده و مرگش در رسبده و فرمود زندانی ان کس است که دنیا اورا از طلب اخرت ببند گرفتار کرده و بزندان خود افکنده است
7نیز حضرت صادق ع بمردی فرمو د دل خودرا بمنزله رفیقی خوش کردار یا فرزندی سپاسگزارقرار ده و کردارت را بمنزله پدری که از او پیروی کنی و نفس اماره خود را بجای دشمنی که بااو نبردمیکنی و مالت را بمنزله عاریتی که بر گردانی 8 واز نیز انحضرت ع فرمود خویشتن را از انچه زیانش رساند باز گیر ودست نفس را ازان کوتاه کن پیش از انکه از تو جدا شود و چنانچه در جستجوی روزی می کوشی در ر هایی ان بکوش زیرا نفس تو گرو کردار تو است
حضرت صادق ع بمردی فرمود تو را طبیب خودت کرده اند ودرد را برایت گفته اند و نشانه سلامتی را نیز بتو یاد. داده اند و بداروهم تو را راهنمایی کرده اند اکنون بنگر تا چگونه در باره ان رفتار کنی شرح مجلسی ره گوید درد همان اخلاق زشت وگنآهان ،کشندهاست و نشانه سلامتی همان نشانه ها ییست که خدا ورسول و ایمه اطهاد فرموده اند مانند اول سوره مومنون و سایر انچه در انچه در اوصاف مو منین. و متقین گفته شده است و بسیاری از انها گذشت دارو توبه واستغفار است و هم چنین همنشینی با اخیارو پرهیز کردن از اشرار و زهد در دنیا و تحقیق در اطراف امراض جسم کردن ومداوای هر کدام را بضد خودش تا انجا که گوید اکنون نگاه کن ببین چگونه دد رسیدگی بخودت قیام کنی و دردهای انرا در مان کنی واگر در این باره کوتاهی کنی خود را کشته ایو هرکه خود کشی کند سزایش تا ابد دوزخ است
نیز فرمود امیرالمومنیندر تفسیر گفتار خدای عزوجل و هرچه بشما رسد از پیش امدها پس بسبب چیزی است که فراهم کرده اند ودستها شما و خداوند در گذرد از بسیاری گناهان سوره شورای ایه 30 فرمود هیچ پیچ خوردن رگی نیستگونه بر خوردبستگی ونه لغزش گامی و نه خراش دادن چوبی جز بخاطر گناهی وهر اینه انچه را که خداوند در گذرد پیشتراست پس هر که خداوند در دنیا بکبفر گناهش شتاب کرد پس ان خدای عزوجل والاتر و کریمتر و بززر گوار تر از انست که دوبارهکدر اخرت او را کیفر کند
امام صادق ع فرمود ای مفضل کسس که تعقل نکند رستگار نگردد و تعقل نکند کسیکه صبرکند پیروز شود دانش سپر بدبختی است وراستی عزت است ونادانی ذلت فهمیدن بزرگواری و سخاوت کامیابی و خوش خلقی دوستی اورنده است کسیکه باوضاع زمانش اگاه باشد اشتباهات بر او هجوم نیارد دور اندیشی همان بد بینی است واسطه بین انسان و رسیدن بحقیقت نعمت وجود عالم است ونادان در این میان بد بخت است خدا دوست کسی است که او را شناخت و دشمن انکه خود سرانه خویشرا در زحمت شناساییش انداخت خردمند عیب پوش است ونادان فریبنده اگر خواهی بزرگوار شوی ملایم باش واگر خواهی خوار شوی درشتی کن شریف طینت نرم دل ماند کسیکه ندانسته و ناگاه بکاری در اید بینی خودرا بریدهاست حودرا بنهایت خواری و مذلت انداخته است هر که نداند نفهمدو هرکه نفهمد سالم نماند و انکه سالم نماند عزیز نگرددو هر که عزیز نگردد خرد شود سرزنش شود کسی که چنین باشد سزاوار است که پشیمان شود
اسحاق بن عمار گوبد بحضرت صادق ع عرض کردم نزد مردی مبروم وبعضی از سخنم را میگویم او تمام مقصود مرا میفهمد و مرد دیگر نزد او میروم وتمام سخنم را باو میگویم او طبق گفته من جواب میدهد و مردی دیگر نزد آو میروم و سخنم را میگویم او چون مقصو د مرا نمیفهمد میگوید در باره بگو فرمود ای اسحاق میدانی چرا چنین است گفتم نه فرمود انکه سخن ترا از بعض گفتارت میفهمد کسی است که نطفه اش با عقل خمبر شده است و انکه پس از اتمام سخنت جوابترا میگوید کسی است که عفلش ودر شکم مادر باو امیخته است وانکه چون سخنش گویی گوید دوباره بگو کسی است که عقلش در شکم مادر باو امبخته. است وانکه چون سخنش گویی گویددوباره بگو کسی است که پس از که پس از بزرگ شدن عقلش باو امیخته شده او است که میگوید دوباره بگو
امام صادق ع از پیغمبر ص نقل میکند که فرمود ای علی هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سود بخش تر از عقل نیست امام باقر علیالسلام فرمود چون خدا عقل را افرید باو فرمود پیش بیا پیش امد فرمود بر گرد بر گشت فرمود بعزت وجلالم مخلوقی بهتر از تو نیا فریدم امر ونهی و پاداش و کیفرم متوجه تو است
ابن ابی یعفور کو ید از حضرت صادق ع راجع بقول خدا واول و اخر است پریدم و گفتم معنی اول و فهمیدم واما اخررا شماتفسیرش را برایم بیان کنید فرمود هر چیز جز پروردگار جهانیان نابود شود و دگرگون گردد یا نابودی و دگر گونی از خارج باو راه یابد یا رنگ وشکل ووصفش عوض شود واز زبادی بکمی واز کمی بزیدی گراید تنهااوست که همیشه بیک حالت بوده وباشد اوست اول وپیش از هر چیر واوست اخر برای همیشه صفات و اسما گوناگون بر او وارد نشود چنانکه بر غیر او وارد شود مانند انسان که گاهی خاک وگاهی گوشت وخون وگاهی استخوان پوسبده ونرم شده استگو مانند غوده خرما که گاهیکبلح و گاهی بسر و گاهی خرمای تازه وگاهی خرمای خشگ است که اسما و صفات مختلف بران واردشود خدای عزوجل را بخلاف انست شرح بلح وبسر دو مرحله از مراحل خرمای نارس است که در فاری اسمی برای ان نیافتم مقصود اینستکه خرما شکل ورنگ و مزه اش بمرور زمان تغییر میکند و طبق این تغییر میکند و طبق این تغییر اسمش هم تغییر میکند ولی خدای عزوجل را هیچگونه تغییری نیست
امام صادق ع راجع بقول خدای عزوجل 273 سوره 2 بهر که حکمت. دادند خیر بسیاری دادند و فرمود مراد بحکمت اطاعت خدا ومعرعت امام است 12 در باره قول خدای تبارک وتعالی 123 سوره 3 ایا کسبکه مرده بود و ما اورا زنده کردیم وباو نوری دادیم که میان مردم راه رود فرمود مرده کسی است که بچیزی معرفت نداشته باشد و نوریکه با ان میان مردم راخ رود امامی است کخ از او پیروی میکند واینکه فرماید پمانند کسی است کخ دد ظلمات باشد ونتواند از ان بدر رود کسی است که امام رانشناسد
ابو جمزه گویدامام باقر ع بمن فرمودایااباحمزه هر یک از شما که خواهد چند فرسخی پیماید برای خود راهنمایی گیرد تو که براهنهای اسمان ناد اننتری تا براهای زمین پس برای خود راهنمایی طلب کن وانراهنما غیر از اهلبیت پیغمبر نباشد زیرا از اسمان وحی در خانه انها نازل شده وراه بهشت و جهنم را دانند
امام صادق ع میفرمود ابن کوا نزد امیرالمومنین ع امد وگفت ای امیر. مومنان ایه 46سوره 7 بر اعراف مردانی باشند که همه کس را از رخسارشان شناسد یعنی چه فرمود ماییم بر اعراف که یاران خود را بر خسارشان میشناسیم و ماییم اعراف که خدای عزوجل جز از طریق معرفت ما شناخته نشو د و ماییم اعراف که خدا مارا در روز قیامت بر روی صراط معرفت قرار دهد پس داخل بهشت نشود مگر کسیکه مااورا شناسیم وآو مارا شناسد و بدوزخ نرود جز انکه ماراناشناس جز انکه مااورا ناشناس دانیم واو ما را خدای تبارک وتعلی اگر میخواست خودش را بیواسطه به بندگانش میشناسانید ولی مارا درو جاده وراه طریق معرفت خود قراداد کسانی که
از ولآیت ما روگردانیده ودیگران را بر ما ترجیح دهنداز صراط مستقیم منحرفند در قیامت از صراط بسر در ایندو برابر نیست و برابر نیست کسانبکه مردم به انها پناه گیرند که ما آهل بیت پیغمبر باشیم با کسانی که خود محتاج پناهند گی بدیگران باشند که پیشوایان عامه باشد زیرا ان مردم پیروان پیشوایان عامه بسوی چشمه های آب تیره اندک که از چشمه ای بچشمه دیگر ریزد و رفتند و کسانیکه سوی ما امدند بسوی چشمه های صافی امدند که ابش بامر پرو دگارجاریست و تمام شدن و خشک شدن ندار د توصیح علومیرا کهگابو حنیفه وامثال او دارند تشبیه فرمود بچشمه ابی که تیره اتدک و کم است یعنب اولا علم حقیقی نیست مخلود بجهل است و ثانیا محدود و متناهی است وبیک سلسله اصطالاحاتی است که دست بدست میگردد و علوم ربانیخودرا تشبیه. بچشمهصاف لایزال فرمودیعنی انچه ما داریماوالا عین و حقیقت علم است و ثانیارشته اش باقیانوسنا محدود علمحخدا متصل است که بریدن. وتمام شدن ندادد هرچه از ما بپرسید جواب گوییم کانچه گوییم عین حقیقتو گواقعست
امام صادق ع میفرماید ماییم که خدا اطاعت مارا واجب ساخته مردم راهی جز معرفت ماندارند و بر نشناختن ما معذور نباشندهر که مارا شناسد هر که مارا شناسد مومن است و هرکه انکار کند کافر است و کسی که نشناسد و انکار هم نکند گمراهست تا زمانیکه بسوی بسوی هدایتی که خدا بر او واجب ساخته و ان اطاعت حتمی ماست بر گردد واگر بهمان حال گمراهی بمبرد خدا هرچه خواهد با او کند شرح مقصود از کسانبکه ایمه را شناخته و انکار هم نکردهاند انهایند که عقل وفهم درک مقام امامت را ندارند و در قران در قران از انها بمستضععین تعبیر شده است و همچنین کسانبکه از محیط تعلیمات مذهبی دور افتاده ومقام. امام چنانکه شابسته است بایشان معرفی نگشته در باره این اشخاص هم امید عفو و بخشش هست
طبری گوید من در خراسان بلای سر امام رضا بودم بخدمت ایستاده بودم و جمعی از بنی هاشم که اسحاق بن موسی در میانشان بود خدمت نحضرت بودند امام فرمود ای اسحاق بمن خبر رسید که مردم اهل. سنت میگویند ما عقیده داریم که مردم رده ما هستند نه سوگند بخوبشی و قرابتیکه با پیغمبر ص دارم نه من هرگز این سخن گفته ام و نه از پدارانم شنیده ام نه بمن خبر رسیده که یکی از انها گفته باشد ولی من میگویم مردم بنده ما هستند در اینکه اطاعت ما بر انها واجبست در اطاعت فرمانبر ماینددردین پیرو ما هستند هر کس حاضر است بغایبین برساند
ابن فضیل از امام ع پرسیدم بهترین وسیله تقرب بندگان. بخدای عزوجل اطاعت خدا واطاعت رسول واطاعت والیان امر است امام باقر ع فرمود دوستی ما ایمان و دشمنی ما کفر است 12 اسماعیل بن جابر گوید بامام باقر ع عرضکردم. دین خودم را که خداب عزوجل را بان میپرستم.بشما عرض کنم فرمودبگو عر ض کرد،م گواهی دهم که شایسته پرستشی جز خدای یگانه بی انباز نیست و محمد بنده او و فرستاده اوست وانجه از جانب خدا اورده اعتراف دارم علی امامست وخدا اطاعتش را واجب ساخته وبعد از او حسن امام است ک خدا اطاعنش راواجب نموده وبعداز او حسین امامست وخدا اطاعتش دانسته وبعداز او علی بن حسیم امامست وخدا اطاعتش را واجب کرده همینطور گفتم تا بخود حضرت رسید سپس عرضکردم تویی امام خدایت رحمت کند فرمود دین خدا ودین ملایکه او همین است
امام باقر ع فرمود چون ا میرالمومنین ع وفات کرد حسن بن علی ع در مسجد کوفه بپا خاست وحمد وثنای خدا گفت و بر پیغمبر ص درود فرستاد سپس فرمود ای مردم در این شب مردی وفات کرد که پیشینیان بر او سبقت نگرفتند و پسینیان باو نرسند او پرچمدار رسول خداص بود که جبرییل در طرف راست و میکاییل در طرف چپش بودند از میدان بر نمیگشت جز اینکه خدا باو فتح و پیروزی میداد بخدا که که او از مال سفید وسرخ دنبا جز هفصد درهم که ان هم از عطایش زیاد امده بود باقی نگذاشت و میخواست با ان پول خدمتگزاری برایوخانواده اش بخرد بخدا که او در شبی وفات کردکه یوشع بن نون وصی موسی وفات کردو همان شبیکه عیسی بن مریم باسمان بالا رفت وهمان شبیکه قان فرود امد
مفضل بن عمر گوید امام صادق ع میفرمود چون رسولخدا ص متولد شد سفیدی مملکت فارس وکاخهای شام برای مادرش امنه نمایان شدفاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین خندان وشادان نزو ابو طالب امد وانچه را امنه گفته بود باو خبر داد ابو طالب گفت از این تعجب میکنی همانا تو هم ابستن شوی وصی ووزیر اورا بزایی
امام صادق ع فرمود همانارسولخداص فرمود خدا امت مرا در عالم طینت برایم مجسم کرد ونامهای ایشان را بمن اموخت چنانکه همه نامها را بادم اموخت انگاه پرچمداران خلفا وزمامداران بر من گذشتند من برای علی و شیعبانشان امرزش خواستم وپروردگآرم یک مطلب را در باره شیعیان علی بمن وعده داد عرض شد یا رسول الله ان مطلب چیست فرمود امرزش برای ایمان اوردگانشان و در گذشت آز گناهان برای کوچک وبزرگشان و اینکه تبدیل گناه بحسنه و ثواب که در ایه یبد الله سیاتهم حسنات است برای انها
جابر گوید بامام بافر ع عرضکردم پیغمبر خدا را برایم وصف کن فرمود پیغمبر خدا ص رنگش سفید مایل بسرخی بود چشمانش سیاه ودرشت ابروانش بهم پبوسته کف دست وپایش پر گوشت وغیر کوتاه بود واز سفیدی گویا در قالب نقره بود سر استخوانهای شانه اش درشت بود از شدت انس ومهری که با مردم داشت هر گاه متوجه کسی میشد با تمام بدن متوجه میشد نه انکه مانند متکبران خود بین بگوشه چشم وابرو بنگرد رشته مویی از گودی گلویش تا سر نافش کشیده مانند خط میان صفحه یی از نقره درخشان بود زیرا درمیان صفحه محدب نقره خط سیاهی بنظر مبرسد واز این تشبیه معلوم که سایر قسمتهای شکم بدون مو براق بوده است و از گردن تا شانه مانند گلاب پاش نقره ای بود بینی کشبده یی داشت که هنگام نوشیدن ابونزد،یک بود اب را پس زند وچون راه میرفت بجلو متمایل میشد مثل آینکه بسرآزیری مبرود مانند پیغمبر خدا ص دیده نشده نه پیش از او ونه بعد از اوصلی الله علیه واله
علی بن ابی حمزه گوید ابو بصیر از امام صادق ع پرسبد و من حاضر عرضکرد قربانت پیغمبر ص چند مرتبه بمعراج بردند فرمود دو مرتبه وجرییل اورا در مقا،می نگه داشت و گعت در جایت بایست ای محمد ص زیرا در جایی ایستاده یی که هرگز هیچ فرشته و گفت میفرماید سبوح قدوس منم پردوردگار ملایکه وروح که رحمتم بر غضبم پیشی دارد پیغمبرص فرمود ار خدایادر گذشت خواهم در گذشترا خواهم امام فرمود و همچنان بود که خدا عرمایدپیغمبر بمقام قاب قوسن او ادنی رسبد 9 یوره 53 شرح ای حدیث را بعد از حدیث میدشرح بحضرت عرضکرد قربانت قاب قوسین او ادنی چیست فرمود بمقدار فاصله هلالی کمان تا سرش سپس فرمود ودرمیان اندوحجابی میدرخشید وخاموش میشد و بگمانم فرمود زبر جدی بود پس پیغمبر نور عظمت را از اندازه سوراخ سوزن تا انچهخدا خواهد از کمترین درجه تا بالاترین مرتبه مشاهده فرمود خدای تبارک وتعلی فرمود ای محمدص عرض کرد لبیک پروردگارم فرمود کیست برای امتت بعداز هبرشان کیست عرضکردخدا وانا تر است فرمودعلی بن ابیطالب است امیرالمومنان وسرور مسلمانان وپشوای روسفبدان دست و پادرخشانان سپس امام صادق ع.بابو بصیر فرمود ای ابا محمد وبخدا ولایت علی علیه السلام از زمین نیامده بلکه شفاها از اسمان رسیدهاست
امام باقر ع فرمود در رسول خدا ص سه چیز بود که در هیچ کس جز او نبود 1 سایه نداشت نور تحتاشعاع خورشید نمیگشت 2 ازراهی نمیگذشت جز انکه هر کس بعد از دو روز و سه روز از انجا میگذشت واسطه بوی خوشش میفهمید پیغمبر از انجا عبور کرده است 3 از هیچ سنگ ودرحتی عبور نمیکرد نمیکرد جز انکه برای او سجده میکرد واین بعنوان احترام بود نه عبادت و معنوی بود نه ظاهری نظیر نظیر تسبیح موجودات خدا را امام صادق ع فرمود چون رسولخدا ص را بمعراج بردند جبرییل او را بجایی رسانید وخود با او نیامد حضرت فرمود ای جبرییل در چنین حالی مرا تنها میگذاری گفت برو بخدا درجایی قدم گذاشته ای که هیچ بشری قدم نگذاشته و پیش از تو هم بشری در انجا راه نرفته
صالح بن سعید گوبد خدمت امام هادی ع سیدم وعرضکردم قربانت در هر امری در صدد خاموش کردن نور شما وکوتاهی در حق شما بودند تا انجاکه شما رو در این سرای زشت وبد نامی که سرای گدایان نامند منزل دادند فرمود پسر سعید تو ه، چنین فکر میکنی سپس با دستش اشاره کرد و فرمود بنگر من نگاه کردم بوستانهایی دیدم سرور بخش وبوستانهایی با میوهای تازه رس که در انها دخترانی نیکو و خوشبوی بود مانند مروارید در صدف وپسر بچه گان و مرغان و اهوان و نهرهای جوشان که چشم خیرهکشد ودیدهام از کار افتاده انگاه فرمود ما هر کجا باشیم اینها برای ما مهیاست ماکدر سرای گدایان نیستیم
عبدالله بن مغیره گوید موسی بن جعفر ع در منی بزنی گذشت که میگریت و فرزندانش هم گردش میگریستند زیرا گاو انها مرده بود حضرت نزدیک ان زن رفت و فرمود چرا گریه میکنیای کنیزخدا زن گفت ای بنده خدا من فرزندانی یتیم دارم وگاوی داشتیم که زندگی من و کودکانم ار ان میگذشت اکنون ان گاو مرده ومنو فرزدانم از همه چیز دست کوتاه وبیچاره مانده ایم امام فرمود کنیز خدا میخواهی ان را برای تو زنده کنم باو الهامشد که بگوید اری ای بنده خدا حضرک بکناری رفت ودورکعت نماز گزاردو اندکیدست بلند کرد ولبهایش را تکان داد سپس بر خاست وگاو را صدایی زد و نفهمیدم با سر عصا یا پنچه پایش بو که بان گاو زد گاو برخاست و راست بایستاد چون زن نگاهش بگاو افتاد فریادی کشبدو گفت بپروردگار کعبه این مرد عبسی آبن مریم است حضرت میان مردم رفت واز انجا بگذشت
محمد بن فضیل گوید از حضرت ابوالحسن ع راجع بقول خدای عزوجل و میخواهند با پف دهانشان نور خدا خاموش کنندعرضکردم خدا تمام کننده نور خود است فرمود خدا تمام کننده امامت است بدلیل قول خدای عزوجل کسانبکه بخدا ورسولش و نوری که فرو فرستاده ایم ایمان اوردند 8 سوره 64 پس نور همان امامست عرضکردم اوست خدایی که رسول خودرا بهدایت ودین حق فرستاده است 9 سورهک64 فرمود یعنر اوست که رسولش را بولایت وصیتش امر کرد وولایت همان دین حق است عرضکردم تا انرا بر هر دینی غالب کند فرمود یعنی انرا د ر زمان قیام قایم بر همه دینهاغلبه دهد خدا میفرمابد وخدا تمام کننده نور خود است یعنی ولایت قایم اگر چه کافران بولایت علی ع نخواهند عرض کردم این تنزیل است فرمود اری این حرف تنزیل است اما غیر ان ناوبلست
ابان بن تغلب گوید بامام صادق ع عرضکردم قربانت خدای تعالی فرماید خودرا بگرد نینداخته 11 سوره 90 حضرت فرمود نمیخواهی بتو حرفی اموزم و افاده کنم که از دنیاو انچه در انست برایت بهتر باشد عرضکردم چرا قربانت فرمود ان قول خداست ازاد کردن بنده 13 سوره 90 انگاه فرمودمردم همگی برده دوزخند مگر تو و اصحابت زیرا خدا برکت ببرکت ولایت ما خانواده گردن شما را اتش دوزخ رهایی بحشیده بحدیث 1128 رجوع شود
مردی بامام صادق ع شکایت روزی میکند بدست میاورد ولی قانع نمیشود و نفسش با او برای بیشتر نزاع کند و عرضکرد بمن چبری بیاموز که از ان منتفع. شوم. امام فرمود اگر اندازه کفتیت بی نیارت کند کمتر چیز دنیا خوراک سیر کننده وجامه ساتر بی نیازت کند واگراندازه کفایت بی نیازت نکند هرچه در دنیا هست بی نیازت نکند چنانکه تشبیه دنیابه کرم ابربیشمو اب دریادر سابقبیان شد 11 امیرالمومنین ع فرمود هر که از دنیا بمقداری که از دنیا بمقداریکه بسش باشد راضی شود کمترین چبز دنبا کفایتش کند و هرکه باندازه ایکه بسش باشد راضی نشودچیزی از دنیا کفایتشتکند
ادامه مطلب
عمربن هلال گوید اما باقرع مبادا ببالادست خودچشم بدوزی که در این باره انچه خدای عزوجل به پیغمبرش ص فرمود بس استاز مالها و فرزندانشان خوشت نیایدو در شگفت نشوی 56سوره9 و عرموددبدگان خوبش را بانچیزهاکه رونق زندگی دنیاست و بگروهی از ایشان بهره داده ابم نگران مساز 131 سوره 20 واگر درباره این موضوع شک وترددی یافتی زندگی رسولخداص را بیاد اور که خوراکش جووحلوایش خرماواتش گیره اش شاخ درخت خرما بود اگد پیدا مبکرد
موسی بن جعفر ع فرمود در برابر دشمنان نعمت یعنی حسودان صبر کن زیرا کسیرا که نسبت بتو خدا نافرمانی گردد هر گز نتوانی بهتر از اطاعت خدا نسبت به او تلافی کنی 4 امام صادق ع فرمود در فرو خوردن خشم از دشمن در زمان دولت و اقتدار انها تقیه و احتیاطی است برای کسیگه دوراندیشی کندو بمعرض بلای دنیا در نیابد و مخاصنه نمودن و دشنام دادن دشمنان در زمان اقتدار انهابدون مراعات. تقیه ترک دستور خداست پس با مردم مدارا کنیدتا عمل شمانزد انها بزرگ و فربه شود از شما به نیکی یاد کنند و با انهادشمنی مکنید کهبر گردن حود سوارشان کنبد و زبون گر دید
امام صادق ع فرمود خدای.تبارک وتعالی فرماید ای بند گان. راستی پیشه من ودردنیا از نعمت عبادتم. برخوردارباشید که در اخرت از ان بر خوردار باشبد امام صادق ع فرمود در تورات نوشته است ای ادمی زاد تنها بعبادت من پرداز تا دلت را از بینیازی پر کنم ونسبت بخواستت ترا بخودت وانگذارم وبر من است که نیاز را از تو بردارم ودلت را از ترس خود پر کنم واگر برای عبادتم خودرا فارغ نسازی دلت رااز گرفتاری دنیا پدکنم سپس در نیاز را برویت نبندم وترا با خواستت واگذارم
عیسی بن عبدالله بامام صادق ع عرضکردقربانت عبادت چیست فرمود نیت خوب داشتن بعبادت از راهیکه خدا از انرا ه اطاعت شود همانا اب عیسی مومن نباشی تاانکه ناسخ را از منسوخ تشخیص دهی تا بناسخ عمل کنی ومنسوخ راکنار گذاری عرص کردم قربانت تشحیص دادن ناسخ از منسوخ چیست فرمود مگر نه اینستکه با امامی هستی وبا حسن نیت باطاعت او تصمیم میگیری سپس امام در مبگذرد وامام دیگر مباید و تو با حسن نیت باطاعت او تصمیم می گیری عرضکردمچرا فرمودهمین تشخیص. ناسخ از منسوخست
امام صادق ع فرمود خدای تبارک وتعالی فرمایدای بندکان راستی پیشه من در دنیا از نعمت عبادتم بر خوردار باشید که در اخرت از ان بر خودار خواهید بود 3 رسولخدا ص فرمود بهترین مردم کیی است عاشق عبادت شود با عبادت دست بگردن شو د و انرا ار دل دوست دارد وباتن خود انجام دهد وبرای ان فارغ شود بکار دیگر دل مشغول ندارد چنین شخصی باک نداردکه زندگی دنیایش بسختی گذرد یا باسانی
رسولخدا ص فرمود بر شما باد بگذشت زیرا گذشت جز عزت بنده را نیفزابد و از دبگر بگذریدتا خداشما را عزیز کند امام باقر ع فرموده پشبمانی از گذشت بهتر واسانتراست تا پشیمانی از کیفر شرح یعنی اگر شخصی را که بتو ستمی کرده بود بخسیدی و از اودر گذشتی سپس دانستی که ان گذشت مورد نداشته زیرا ان ستمگر متنبه نگشت و از گذشت خود پشیمان شدی این پشیمانی بهتر و اسانتر است از موردیکه ستمگر را مجازات کنی وسپس بفهمی اگر ازاو میگذشتی و اورامیبخشیدی. بهتر بود
رسول خدا ص فرمود شما را به بهترین اخلاق واخرت رهبری نکنم و پبوستن بکسی که از تو بریده و بخشیدن بکسی که محرومت ساخته گذشتن از کسی که بتو ستم کرده است 4 علی بن الحسین ع فدمود چون روز قیامت شود خدایوتبارک وتعالی پیشینیان و پسینیان را در یک سرزمین گرد تورد سپس یک منادی فرباد کشد اهل فضل کجایند جماعتیاز مردم بر خیزند فرشتگان ایشانرا استقبال کنند و گویند عضل شما چه بوده گوبند ما بکسیکه از ما میبربد مبپیوستیم و بانکه مارا. محروم میکرد عطا میکردیم وازکسیکه بما ستم مینمود در میگذشتیم. سپس بانها گویند راست گفتید داخل بهشت شوید
رسول خدا ص فرمود زمانی برای مردم پیش اید که سلطنت جز بوسیله کشتن ستمگری بدست نیابد و ثروت جز با غضب و بخل پیدانشود ودوستی جز بوسیله ببرون بردن دین وپیروی هوسهوس بدست نیابد پی کسبکه بان زمان برسد وبر فقر ثبر کند با انکه بر ثروت توانایی داسته باشو د و بر دشمنی مردم صبر کند با انکه بردوستی توانا باشد یعنی بتوانداز راه از دست دادن دین و پیروی هوس جلب دوستی کند ولی نکند و بر ذلت صبر کندبا انکهبر عزت توانا باسد خدا ثواب پنچاه صدیق از تصدیق کنندگان مرا باو دهند
امام صادق ع فرمود صبر نسبت بایمان مانند سر است نسبت به تن هرگاه سر برود تن میرود همچنین است هر گاه صبر برود ایمان میرود 6 ابو بصی. گوید شنیدم امام صادق ع مبفرمودازاد مرد در همه احوال ازاد مرداست اگر گرفتاری برایش پیش ایدصبر کند واگر مصیبتهابر سرش ریزد اورا شکسته نکند اگر چه اسیر شودو مغلوب گردد و سختی جایگزین اسایشش شو د چنانکه یوسف صدیق امین صلواتالله علیه را بردگی و مغلوبیت و اسارت زیان نبخشیدو تاریکی و ترس چاه و انچه بر سرش امدزیانش نزد تا خدا بر او منت گذارد و ستمگر سرکش را بنده او کرد بعداز انکه مالک او بود خدا اورا برسالت فرستاد و بسبب او بامتی رحم کرد صبر اینچنبن است و خیر در پی دارد پس شکیبا باشد ودل بشکیبایی دهبد تا پاداش ببیند
محمدبن عبده گوید بامام صادق ع عرض کردم کار در حال مومن نیست فرمود نه زمانی که روی شکم ان زنست ایمان از او سلب شود و چون برخاست بر خاست بر گرددوباز اگر بزا برگشت سلب شودعرضکردم او.که اهنگ بر گر شتن ب دارد. پس چرا ایمانش بر مبگردد و مومن گفته میشود فرمود چه بسیار کسانکه برگشتن دارند ولی هرگز بر نمیکردند پس قصد اهنگ گناه مثل خود گناه نیست و ممکن است صغیره یی جبران پذیر باسد
نعمان رازی گوید شنبدم امام صادق ع میفرموده هر که کند ازایمان خارج شود و هرکه کند از ایمان خارج شود و هرکه می بنوشد از ایمانخارج شودو هر که یکروزماه رمضان را عمدا افطار کنید دانسته وبدون عذر روزههاش بخورد از ایمان خارج شود بعنی در حالیکه مومن مرتکب اینگناهان است ایمان ازاو سلب میشود و پس از پایان گناه برمیگردد
مفضل گوید امام صادق ع بمن فرمود. ای مفضل انچه بتو میگویم بشنو وبدانکه خق است انجام ده و به برآدران بزرگوارت خبر ده عرضکردم برادران بزرگوارم کیانندفرمود کسنیکه درروآساختن حوایج براد ا من خود رغبت دارندسپس فرمودهر کس بک حاجت برادر مومن خودرا روا% کند خدای عروجل روز قیامت صد هزار حاجتاورارواکند که نخستین انهابهشت باشد و دیگرش. انکه خویشان واشنایان وبرادرانش را اگرتاصبی نباشد ببهشت بردو. رسم مفضل این بود که چون از بکی از براد ر انش در خواست حاجتی میکرباو می گفت ایا نمیخواهی که ا زبرادران بزرگوارباشی 2 معضل بن عمر ءوید امام صادق ع فرموده همانا خدای.عز وجل دسته یی از مخلوقش را افریدو ایشانرابرای قضاحوایج شبعیان فقیرما انتختاب فرمود تا در برابر ا ن بهشت را بایشان پاداشده دهد پس اگر توانی از انها باش سپس فرمود بخدا. مارا پروردگاریست که اوراپرستشکنیموچیزبرا شربک. او نسازبم
2چعدای
ادامه مطلبامام صادق ع در حدیثی طولانی فرماید چون خدا مومن را از گورش در اورد تمثالی با او خارج شود که در جلو اوراه رود هرگاه مومن یکی از هراسهای روز قیامت را ببیند تمثال باو گوید چه خوب کسی بودی تو که از گور همراه من در امدی و همواره مرا بشادی و کرامت خدا مژده دادی تا انرا دیدم سپس گوید تتو کیستی گوید من ان شادی هستم که در دنیابه برادر مومنت دسانیدی خدای عزوجل مرااز ان شادی افریدتاترامژده دهم
امام صادق ع فرمود خدواند وحی کرد بداود ع که براستی که بنده ای از بندگان من گردانم داود ع عرض کرد پروردگارا کدام است ان حسنه فرمود بر بنده مومن من سرور و خوشحالی وارد سازد سازد اگر چه بیک دانه خرما باشدداود ع گفت خداوندا سزاوار است کسی ترا شناسد امید خود از تو بر میگبرد 6 امام صادق ع فرمود کسی از شما چنین مپندار د که چون مومنی را شادمان ساخت تنها وی را مسرور بلکه بخدا سوگند مارا خوشحال کرده بلکه بخدا سوگند رسول خدا را شاد نموده
امام صادق ع فرمود خداوند وحی بداود ع کرد براستی که بتده ای از بندگان من جسنه بجا اورد و بسببان بهشت را بر وی مباح گردانم داود ع عرض کرد پروردگارا کدام است ان حسنه فرمود بر بنده مومن من سرور وخوشحالی وارد سازد اگر چه بیک دانه خرماباشد داود ع گفت خداوند ا سزاوار است کسی را که ترا. شناسد امید خود از تو بر مگیرد
امام.صادق ع فرمود هرکه زبانشراست باشد کرارش پاک است عمروبن ابی امقدام گوید نخستین بار که خدمت امام باقر ع رسبدم فرمود پیش از یاد گرفتن حدیث راستگویی بیاموزد 5 ابی کهس گوید بامام صادق ع عرضکردم عبد بن ابی یعفور بشما سلام مبرساند فرمود بر تو و بر او سلام باد چون نزد عبدالله سلامش رسان وباوبگو جعفر بن محمد بتو میگوید دد انچه علی نزد رسول خدا ص بمقام رسید بنگر و ملازمش باش. همانا علی نزد رسولخدا ص بسبب راستگویی وادا امانت بان مقام رسید
امام صادق ع فرمود رسولخدا ص ان. که دوهگین بیرون فرشته ایکه کلید خزانه های زمین دستش بود نزد او امدوگفت ای محمد اینهاکلید های خزانه های زمین است پروردگارت بتو
میگوید باز کن وهرچه خواهی از زمبن بر گیربدون انکه چیزی ار مفامت نزد من کاسته شود دیولخدا ص فرمود دنیا خانه کسی است که خانه ندارد وانکه عقل نداردبرای دنباجمع میکند فرشته گفت سوگند بانکه ترا بحق مبعوث ساخته مناین سخنرا از فرشته ایدر اسمان چهارم شنبدم زمانبکهکلید ها را بمن دادند
امام صادق ع فرمود کسیک که بدنیا زاهد وبی رغبت باشد خدا حکت رو در قلبش بر جا داردوزبانشرا بان گویا سازدواورابه عیبهای دنیا ودردودوایش بینا گرداند واورا از دنیاسالم بیرون کند و ببهشت دارالسلام. در اورد وامام صادق ع فرمود همه خیر در خانه یی نهاده شده وکلیدش را زهد و بی رغبتی بدنیا قرار داده اند سپس فرمود رسولخدا ص فرمود مرد شیرینی ایمانرا در قلبش نمییابد تا انکه باکش نباشد که چه کسی دنیارا خورد انگاه امام صادق ع فرمود شناختن شیرینی ایمان بر دلهای شما حرامست تا بدنیا بر رغبت. شود
رسولخدا ص. فرمود نرمی میمنت دارد و خشونت نحوست 5 امام باقر ع فر،مود خدای عزوجل ملایم است وملایمت را دوست دارد و پاداش که بملایمت مبدهد بخشونت وسختگیری نمیدهد رسولخدا ص فرمود نرمی روی هرچه گذاشته شد انرا زینت داد واز هرچه برداشته شدزشتش ساحت
7 پیغمبر ص فرمود در نرمی زیادیوبرکت است وهر که ار نرمی محروم شد از خیر محروم گشت
عبدالواحد بن مختارگوید از امام باقر ع فرمود ای عبدالواحد مردی که دارای این عقیده مذهب تشیع باشد هر چه در باره او گویند زیانی باو نرساند اگر چه بگوبند. دیوانه است و اگر بر سر کوهی هم باشدخدا را عبادت کند تا مرگش برسد 2 رسولخدا ص فرمود دای تبارک وتعالی فرماید اگر در روی زمبن جز یک مومن نباشد باو از همه مخلوقم بی نیازی جویم واز ایمانش همدمی برای او سازم که بهیچ کس محتاج نباشد
علی بن الحسین ع میفرمود همانا شناسایی بکمال دین مسلمان یعنی کمال دینش ترک کردن سخنی است که باو مربوط نیست و کمی مجادله و خویشتن داری وصبر حسن خلق پیغمبر ص فرمود شبیه ترین شما را بمن خبر ندهم گفتند چرا یا رسول الله فرمود نیکو خلق ترین شما ونرم جانب ترین شما یعنی کسیکه مردم از ناحیه او ازار نببند و نبکو کارتربن شما نسبت بخویشاوندانشوستدار ترین شما برادران دیینش وصابر ترین شما بر حق وخشم فرو برنده ترین شما وخوش گذشترین شما وانصاف دهنده ترین شما از خوددر حال رضا خشم
عمران حلبی گوید بامام صادق چه صفاتی برای مرد پسندیده تر است فرمود وقار بدون هیبت سنگین باشد ومردم از او نترسند و بخشش بدون عوض خواستن و اشتغال.بغیر مال دنیا علی بن الحسین فرمود از جمله اخلاق مومن انفاق بر اهل وعیال است بقدر تنگدستی وتوسعه دادن بقدر توسعه ایکه خدا باو داده است وانصاف دادن بمردم وپبشی گرفتن بسلام بر انها امام باقر ع فرمود مومن از کوه محکمتر است زیرا ز کوه محکمتر است زیرا از کوه چیزی بر گرفته شود ولی از دین مومن بر گرفته نشود
نصربن قابوس گویدامام صادق ع اطعام دادن بیک مومن نزد من محبوبتر است اار ازاد کردن ده بنده وگزاردن ده حج عرض کردم ده بنده وده حج فرمود ای نصر اگر شما طعامش ندهید میمیرد یا زبونش میسازید ،زبرا او از فشار گرسنگی نزد ناصبی میرود از او سوال میکند مردن برابش از سوال کردن از ناصبی بهتر است ای نصر هر که مومنی را زنده کند چنان است که همه مردم را زنده کرده و اگر با و اطعام نکنید اورا. کشته اید واگر اطعامش کنید او را زنده کرده اید
علی بن السین ع فرمود هرکه مومن را از گرسنگی سیر کند خدایش از مبوهای بهشت خوراند و هر که مومن تشنه ای را اب دهد خدایش از شراب بهشتی سر بمهر بنوشاند6 اما صادق ع فرمود هر که مومنی را اطعام کند سیر شود هیچ یک از مخلوق خدا اجرا خروی اورا نداند نه فرشته مقرب ونه پیغمبر مرسل جز خداوند پروردگار جهانیان سپس فرمود از اسباب امرزش اطعام کردن مسلمان گرسنه است انگاه قول خدای عزوجل تلاوت فرمود و یا اطعام کردن یتیم خویشاوند یا مستمند خاکنشین در روز قحطی و گرسنگی 16 سوره 90
امام صادق ع فرمود اگر مومنین برای طلب روزی نزد خدا اصرار نمیورزیدند خداانها از انحال به تنگدستی بیشتری منتقل مینمود و فرمود شیعیان خالص ما در زمان دولت باطل جز باندازه قوت وخوراک بهره ندارد خواهید بمشرق روید یا بمغرب زنبد جز باندازه قوت روزی نیابید پیغمبر ص فرمود ای علی نیازمندی امانت خدا ست نزد خلقش هر که انرا نزد خود پوشیده دارد خدایش ثواب پوشیده دارد خدایش ثواب نماز گزار دهد و هرکه از ان پرده بردارد نزد کسیکه میتواند گشایش دهد و نکنداورا کشته است بدان اورابا شمشیر و نیزه وتیر نکشته بکه با زحمتیکه بد لش وارد اورده کشته است
ابن ب از امام صادق ع پرسیدم ایا مومن به جذام و پیسی و امثال ان مبتلا میشود فرمود مگر بلا مومن جز برای مومن نوشته و ثابت شده است امام صادق ع. فرمود مومن نزد خدا خدا ارجمند است تا انجا که اگر بهشت را با هرچه در انست از خدابخواه. باو عطاکند بدون انکه از ملک او چیزی کم شود وکافر نزد خدا خوار و پست است تا انجاکه اگر دنیا را با هرچه در انستاز خدا خواهد باو دهد بی انکه از ملکش چیزی کم شود و خدا بوسبله بلا از بنده مومنش دلجوبی کند چنانکه. مسافر یاسو غاتیهای نو ظهور از خانواده اش دلجویی کند خدا مومن را از دنیا پرهیز دهد چنانچه پزشگ بیمار را پرهیز دهد
امام صادق ع فرمود سحت ترین مردم از لحاظ بلا و گرفتاری پیغمبرانند و سپس کسانیکه در پی انانند سپس کسیکه از دیگران بهتر است بترتیب 2ق عبدالرحمان بن حجاج گوید خدمت امن امام صادق ع سخن از بلا وانچه خدای عزوجل مومن را بان مخصوص. میداردبمیان امد حضرت فرمود از رسولخد ص پرسیدند در دنیا بلای کی سخت تر است فرمود پیغمبران سپس هر که بانها شبیه تر است بتر تیب و بعد از ان مومن باندازه ایمان و نیکی کردارش گرفتار شود پس هر که ایمانش درست و کردارش نیکو باشد گرفتاریش سخت است هر که ایمانش سست و عملش ضعیف باشد گرفتاریش اندکست
امام صادق ع فرمود مومنی نیست جز انکه خداچهار کسرا بر او گماشته 1شیطانبکه اورا وسوسه کند و میخواهد گمراهش نماید 2 کافریکه در کمین اواست مومنیکه. براو حسد برد واز از برایش سختر است منافقیکه از لغزشهای او دنبال گیری کند امام باقر ع میفرمود هرگاه مومن بمیرد بشماره ربیعه ومضر که دو قبیله بزرگ عربند شیاطبن بر همسایگانش راه یابند واینها بگمراهی او مشغول بوده اند امام صادق ع فرمودنبوده و نخواهد ونباشد مومنی جز انکه اورا همسایه ای باشد که ازارش رساند و اگر مومنی در یکی از جزیره های دریا باشد خدا کسی را برای او بر انگیزد که ازارش دهد
امام صادق ع میفرمود مومن از چهار چیز با یکی از انها برکنار نیست 1 مومنی که براو حسد بردو این از همه سختر است 2 منافقی که ازاو دنبال گبری کند دشمنی که بجنگ اوبرخیزد شیطانیکه گمراهش کند امام صادق ع فرمود همانا خدای عزوجل دوستش را در دنیا هدف تیر دشمنش قرار داده باو فرمود صبرکن که خدا بزودی برابت گشابشی دخد انگاه ساعتی سکوت نمود و سپس رو بان مرد کرد و فرمود بمن بگو زندان کوفه چگونه است عرضکردم تنگ و متعفن است و زندانیان در بدترین حالند حضرت فرمودتو هم در زندانی و باز میخواهی و باز میخواهی گشابش داشته باشی مگر ندانی دنیا زندان مومن است
امیراالمومنین ع میفرمود جان خودرابمطالب.شگفت حکمت استراحتدهید زیرا جان همچون تن خسته شود 2 امبدالمومنین ع میفرمود ای دانشجو همانا دانش امتیازات بسباری دارد اگر بانسان کاملی تشبیه شود سرش تواضع است چشمش بر رشگی وگوشش فهمبدن زبانش راست گفتن حافظه اش کنجکاوی دلش حسن نیت خردش شناختن اشیا.،و امور دستش رحمت پابش دیدار علما همتش سلامت حکمتش پرهبز کادی قرار گاهش رستگاری جلو دارش عافیت مرکبش وفا ایلحه اش نرم زبانی شمشیرش رضا کمانش مدارا لشگرشگفت گوی با علما ثروتش ادب پس اندازش دوری از گناه توشه اش نبکی اشامیدنش سازگاری رهبرش هدابت فیقش دوستی نبکان
امام صادق ع فرمود کسی که حدیث مارا برای سوددنیا خواهد در اخرت بهره ای ندارد و هرکه انرا برای خیر اخرت جوید خداوند خبر دنیا و اخرت باو عطافرماید 3 و فرمود هرکه حدیث را برای سود دنیا خواهد در اخرت بهره یی ندارد4 وفرمود چون عالم را دنیا دوست دیدید اورا نسبت بدینتان متهم دانبد وبدانید دیاریش حقیقی نبست زبرا دوست هر چیری گرد محبوبش میگردد و فرمود خدا بداود وحی فرمود که میان من وخودت عالم فریفته دنیا را واسطه قرار مده کهترا از راه دوستیم بگرداند زیراکه ایشان راهن بندگان جویای منند همانا کمترکاری که با ایشان کنم اینستکه شیرینی مناجاتمرا از دلشان برکنم
و فرمود چون عالم بعلم خویش عمل نکند اندررزش از دلهای شنوندگان بلغزد چنانکه باران از سنگ صاف بلغزد 4 مردی دمت امام چهارم ع امد واز او مسایلی پرسید وان حضرت جواب داد سپس باز گشت تا همچنان بپرسد حضرت فرمود در انجیل نوشته است که تا بدانچه دانسته اید عمل نکرده اید از انچه نمیدانیدنپرسید همانا علمیکه بان عمل نشو د جز کفر ناسپاسی داننده ودوری اورا
امام صادق ع فرمود علم با عمل همدوش است نجات ورستگاری انسان بهر دو مربوط است هر که بداند باید عمل کندوهر که عمل کند باید بداند علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گوبد بماند و گرنه کوچ کند مثلا کسیکه میدانداطاعت حدا خوبست و لازم گویا همان دانستن اورا بزبان حال صدا میزند. و میگویدتو میدانی اطاعت خدا. خوبست اطاعت کن اگر فرمان برد علمش ثابت و بر جاماند وگرنه با شک و شبهه و فراموشی از میان برود
سلیم گوید شنیدم امیرالمومنین را که از رسولخداص خبر میدادکه انحضرت در سخنش میفرمود مردم دانشمند دو قسمند دانشمدیکه علم خودرا بکار بسته واین رستگار است و دانشمندیکه علمشرا کنار گذاشته و این هلاک شده است همانا دوزخیان از بوی گندعالم بی عمل در اذیتند ومیان دوزخیان ندامت و حسرت انکس سخت تر است که در دنیابنده ایرا بسوی خدا خوانده و او پذیرفته و اطاعت خدا ببهشتش در اورده است و خود دعوت کننده را بسبب عمل نکردن و پیروی هوس و درازی ارزویش بدوزخدر اورده است پیروی. هوس از حق جلو گیرد و درازی ارزواخرت را از یاد برد
امام صادق ع میفرمود هر که بدون بصیرت عمل کند مانندکسی که بیراهیه میرود هر چند شتاب کند از هدف دورتر گردد 2 میفرمود خدا عملی را جز با معرفت نپذیردومعرفتی نباشد مگر با عمل پس کسیکه معرفت دارد همان معرفت اورا بر عمل دلالت کنند وکسی که عمل نکند معرفت ندارد همانا برخی از ایمان واز برخ دیگرش بوجود اید شرح بعداز این کتاب ایمان کفر انشا الله بیان میشود ابمان سه جز دارد1 اعتقاد قلبی 2 اقرار زبانی 3 عمل جوارحی و این سه جز ایمان در یکدیگر تاثبر و تاثر دارند چنانچه در این حدیث شریف تاثیر و تاثر اولی را با سومی بیان میکند بدبن نحو که تا کسی درجه اول اعتقاد را که قول لااله الا الله است نداسته باشد عملی بعنوان تقرب ورضای خدای از او پذیرفته نیست زیرا او کافر است و هنوز در زمره معرفت و خدا شناسی تا بنده تر گردد و بدرجه بلاتزی از معرفت ترقی کند
امیرالمومنین ع فرمود از جمله حقوق عالمست که از او زیاد نپرسی و جامه ش نگیری و چون براو شدی وگروهی نزد بودند بهمه یلام کن اورا نزد انها بتحیت مخصوص. ،گردان مقابلش بنشین وپشک سرش منشین چشمک مزن با دست اشاره مکن پرگویی کن که فلانی فلانی بر خلاف نظر او چنین گفته اند واز زیادی مجالستش دلتنگ مشو زیرا مثل عالم مثل درخت خرماست باید در انتظارباشی تاچیزی از ان بر تو فرو ریزد و پاداش عالم اروزه دار شب زنده داریکه درراه خدا جهاد کند بیستر است
امیراممومنین فرمود ای دانشجو همانادانشمند را سه علامت است علم و خویشتن داری خاموشی و عالم نماسه علامت است با نافرمانی با نا فرمابی نسبت بما فوق خود کشمکش کندو بوسیله چیرگی بزیر دست حود ستم کند واز ستمکاران پستبمانی نماید 2امام صادق ع راجع بقول خدای تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند فرمود مراد بدانشمند کسی است که کردارش گفتارشرا تصدیق کند وکسی که کردارش گفتار شرا تصدیق کند وکسیکه چنین نباشد عالم است
امام رضاع فرمود ازنشانهای فهمیدن دین خویشتن داری خاموشی است 5 امیرالمومنین ع فرمودسفاهت و فربعتگی تا ازمودگی در دل عالم نیست 6 امام ع از عیسی بن مربم نقل میکند که او. گفت ای گروه حواریون مرا بشما حاجتی است انرا بر اوربد گفتند حاجتت رواست یا دوح الله پس بر خاست و پاهای ایشان را بشست انها گفتند ما بشستن سزاوار تریم بودیم. یا روح الله فرمودهمانا سزاوارترین مردم بخدمت نمودن عالمست من تا این. اندازه تواضع کردم تا شما پس از من درمیان مردم تواضع کنید سپس عیسی فرمو د بنای حکمت بوسیله تواضع ساخته شود نه بوسیله تکبر چنانکه زراعت در رمین نرم میروید نه در کوه
امبرالمومنین ع فرمود ایا از انکه بحفیقت فقیه است خبر ندهم او کسی است که مردمرا از رحمت خدا نا امید نکند واز عذاب خدا ایمن نسازد و بانهارخصت گناه ندهد و قرانرا وقرانراترک نکند از روی اعراض و بچیز دیگر متوجه شود همانا در علمیکه. فهم نباشد خیری نباشد همانا در خواندینکه تدبر نباشد خیری نیست همانا درعبادتیکه تفکر نباشد خیرینباشددر دروایت دبگریست همانا در علمبکه فهم نباشد
امام صادق ع فرمود در ظمن انچه خدای عزوجل با موسی ع مناجات فرمود این بود که ای موسی تقرب جویندگان بمن بچیزی مانند پرهیز از محرماتم تقرب نجسته اند همانا من اقامت در بهشتهای جاودان را بانها شریک نسازم یعنی بهشتهای عدن مختص پرهیزگاران از محرماتست 4 امام صادق ع فرمود سحت تر چیزیکه خدا بر خلقش واجب ساخته ذکربسیار خداست ومقصودم گفتن سبحان الله والحمد لله و لا اله الا الله و ا لله اکبر نبست اگر چه این هم از جمله ذکر است بلکه مقصود یاد اوردن خداست در انچه حلال و حرام فرموده که اگر طاعت خداست عمل کندواگر معصیت است ترک نماید
رسولخداص فرمود پس از خودبر امتم از سه چبز میترسم گمراهی بعد از معرفت و فتنه های گمراه کننده و شهوت وشکم و فرج 7 میمون قداح گوید شنبدم امام باقر ع میفرمود هیچ عبادتی بهتر از عفت شکم و فرج یست امام باقر فرمود هر چشمی روز قیامت گریانست جز سه چشم چشمی که در راه خدا شب را بیدار باشد و چشمی که از ترس خدا گریان شود و چشمی که از محرمات خدا بسته شود
امام صادق ع فرمود چون وفات رسول خدا ص در رسید عباس بن عبدالمطلب و امیرالمونین ع را طلب کرد و بعباس فرمود عمو محمد قبول مبکنی که ارث محمد را ببری قرضش را ببری را بپردازی بوعدهایش وفا کنی اونپزیرفت و گفت ای ریول خدا پدر و مادرم قربانت من. پیر مردم عیالم. بسیار. مالم اندک است وتو در سخاوت با باد مسابقه گذاشته ایچه کسی طافت وصایت ترا دارد حضرت اندکی سر پایین انداخت و سپس فرمود عباس می پذیری که ارث محمد را ببری وقرضش را اداکنی ووعدهایش را عملی کنی و عرضکرد یدر ومادرم بقربانت پیر مردی عیالمند و نادارم و تو باباد مسابقه داری فرمود همانا این وصیت بکسی می سپارم که شایسته دریافت انست سپس فرمود ای علی ای برادر محمد ص قبول داری که وعده های محمد ص را عمل کنی و قرضش را بپردازی ومیراثش را بگیری در کیفیت سوال حضرت از این دونفر نکته ای لطیف است که خطاب بعباس اولا گرفتن میراث را میفرمایدو نسبت بعلی ع قرض ووعده را مقدم میذاردتا تلویحا اشاره بطرز فکر ان دو نفر نموده باشدعلی عرضگرد اری پدر ومادرم بقربانت سود وزیانش با من علی ع فرمود من بپیغمبر نظر میکردم دیدم انگشتر خویش از انگشت بیرون کردو فرمود تا من زنده ام این انگشتر این انگشتر بدست کن چون در انگشتم نهادم نطر کردم وارزو بردم که از تمام ترکه ان حضرت همین انگشتر نهادم وبان نظر کردمو ارزو بردم کهاز تمام ترکه ان حضرت همین انگشتر را داشته باشم سپس فریاد زد ای بلال ان کلاه خود و زره و پرچم و پبراهن و ذوالفقار و عمامه سحاب وجامه برد ک کمربند و عصا را بعلی ع فرمایدمن تا این ساعت ان کمر بند را ندیده بودم قطعه رشته ای اورد که چشمهارا خیره میکرد و معلوم شد که از کمر بندهای بهشتی است پیغمبر است پیهمبر فرمود ای علی جبرییل این را برایم اورد و گفت ای محمد این را در حلقه های زره بگذار و در جای کمر بند بکمر ببند سپس دو جفت نعلین عربی طلبید که یکی وصله داشت ودیگری بی وصله بودو دو پیراهن خواست یکی پیراهنی که با ان بمعراج رفته بود ودیگر پبراهنی که با ان بمعراج رفته بودو دیگر پیراهنی که با ان بجنگ احد رفته بود سه کلاه را طلب کلاه مسافرت وکلاه روز عید فطر و قربان و روزهای جمعه و کلاهی که بسر میگذاشت و با اصحابش مجلس میکر د سپی ای بلال دو استر شهبا و دلدل ودوشتر عضباو قصوی ودو اسب جناح و حیزوم را بیاور جناح اسبی بود که بدر مسجد بسته بود و پبغمبر ص برای کارهای شخصی خود مردی را میفرستادکه انرا سوار شود وبتازد و حیزوم اسبی بود که پیغمبر باو میفرمود پیش برو ای حیزوم (برای راندنهر حیوانی در هر لغتی کلمه مخصوصی بکار میبرنددر لغت عربی برای راندن اسب و اقلم گویند مجمع البحرین) ،والاغی راکه عفیر نا داشت اورد پیغمبر فرمود تا من زندهام اینهارا دریافت کن امیرالمومنین علیهالسلام. گوبد نخستین چارپایی که مردهمان عفیربود ساعتی که پیغمبرص در گذشت. افسارشرا پاره کردو میتاختتا در محله. قبا بر سر چاه بنی حطمه رسید خودرا در ان افکند وهمان چاه گورش گشت و روایت شده که امیرالمومنین. علیه السلامفرمود این الاغ با پیغمبر ص بسخن درامد وگفت پدر و مادرم قربانت پدرم از پدرشو او از جدش و او از پدرش نقل کردکه او با جناب نوح در کشتی و اخرین ایشان بر ان سوار شودخدا را شکر که مرا همان الاغ قرار داد توضیح قسمت اخر روایت که راجع بسخن گفتن الاغ است بلفظ ورودی نقل شده ومعلوم نیست که چه اشخاصی انرا برای مرحوم کلینی نقل کرده اند وباصطلاح علم در ایه مرسل ومقطوع است ودر مقام اعتبار بپای روایات مسند نمیرسد
ابن کثیر گوید امام صادق ع در باره ایه شریفه 40 سوره 27 کسی که دانشی بکتاب داشت کسی که دانشی بکتاب داشت اصف بن برخیا بقول مشهور گفت من ان تخت را نزد تو اورم پیش از انکه چشمت را بهم زنی انگاه انگشتانش را باز کرد وبر سینه اش گذاشت و سپس فرمود بخدا که همه علم کتاب نزد ماست ولی اصف اندکی از انرا میدانست واز برکت همان مقدار بود که توانست تخت بلقیس را در چشم بخم زدنی سلیمان حاضر کند و خدایتعالی ابن داستان را در سوره نمل بیان مبکند
یکی از اصحاب گوید از امام صادق ع پرسیدم که مردی ابله دار جنب شده بود او را غسل دادند و مرد فرمود اوراکشتند جرا نپرسبند همانا دوای نفهمی پرسش است 2 حضرت صاوق ع بحمران را جع بسوالیکه کرده بود همانا مردم هلاک شدند چون نپر سیدند 3 و فرمود بر در این علم قفلی است که کلید ان پرسش است 4 و فرمود مردم در فراخی و گشادگی نیستند مگر اینکه بپرسند و بفهمندو امام خویش بشناسد و بر انها رواست که بانچه امام گوید عمل کنند اگرچه از روی تقیه باشد
رسولخدا فرمود حوارین بعیسی علیهالسلام گفتند یا دوح الله با که بنشینم فرمود با کسیکه. دیدارش شما را بیاد خدا اندازد و سخنش دانشتانرا زیاد کند وکردارش شما را باخرت تشویق کند 4 رسولخدا فرمود همنیشنی با اهل دین شرف دنیاو اخرتست امام باقر ع فرمود نشستن نزد کسیکه باو اعتماد دارم از عبادت دارم از عبادت یکسال برایماطمبنان بخشتر است
امام فرماید لقمان بپسرش گفت پسر عزیزم همنشین را از روی بصیرت انتخاب کن اگر دیدی گروهی خدای عزوجل را یاد میکنید با ایشان بنشینکه اگر تو عالم باشی علمت سود بخشد و اکر جاهل باشی ترا بیازموزند وشاید خدا بر انهاسایه رحمت اندازدو ترا هم فرا گیرد و چون دیدی گروهی بیاد خدا نیستند با انها منشین زبرا اگر تو عالم باشی علمت سودت ندهت و اگر جاهل باشی نادانتر کنند وشاید خدا بر سرشان کیفری ارد وتراهم فرا گیرد2 موسی بن جعفر فرمود گفتگوی با عالم در خاکروبه بهتر از گفتگو ی با جاهل است روی تشکها
حضرت بمن فرمود ایندونفر رک میشناسی عرصکردم اری اینهااهل بارا رما هستند واز طایفه زبدیه میباسدو عقیده دارند که شمشیر پیغمبر صلی الله علیه و اله نز.د عبد الله بن حسن است فرمود خدای لعنتشانکند دروغ مبگویند بخدا که عبد الله بن حسن انرا ندیده نه با بک چشم نه با دو چشمش وپدرش هم انرا ندیده جز اینکه ممکن است انرا نزد علی بن حسین دیده باشد گر راست مبگوبند چه علامتی در دسته انست و چه نشانه. و اثری در لبه تیغ انست همانا شمشیر پیغمبر صلی الله علیه اله نزد من است همانا پرچم وجوشن زره وخودپیغمبر ص نزد من است اگر راست میگویند در زره پیغمبر صلی الله علیهو اله چه علامتی است خمانا پرچم ظفر بخش پیغمبر ص نرد من است همانا الواح موسی وعصای نزد من است همانا انگشتر سلیمان ب، داود نرد من منست وطشتی که موسی قربانی را در ان انجام میداد نزدمنست همانا اسمی که نزد پیغمبر ص بود وچون در چبهه جنگ انرا مسلمانان وکفار میگذاشت چوبه تیری از کفار بمسلمین نمیرسید نزد من است و منانرا میدانم همانا انچه را ،فرشتگان آز اسلحه برای، پیغمبران سابقاوده اند نزد من است وداستان سلاح در خاندان ما همان دآستا تا بوتست در بنی اسراییل بر در هر خاندانیکه تابوت پبدا میشد نشانه اعطا نبوت بود وسلاح بهرکس از ما خانوآده رسد امامت باو داده میشود همانا پدرم زره رسولخدا ص پوشیدودامنش اندکی ب.زمیین میکشید ومن انرا پوشیدم همچنان بود گاهی بزمین میکشید و گاهی نمیکشید و احتلاف محسوسی نداشت وقایم ما کسی است که چون انرا پوشد باندازه قامتش باشد انشااله توصیح مرحوم مجلسی فرماید تابوت صندوقی بود برای تورات از چوب شمشاد وطلا کاری شده بحجم سه ذراع در دو زراع چون موسی بجنگی میرفت تابوت در جلو لشگر میبردند تا لشگریان بارامش دل یا بندو فرار نکنند
اما باقر ع فرمود عصای موسی از ان ادم ع بود ه بشیعیب رسید وسپس بموسی بن عمران رسید ان عصا نزد ما است و اندکی پیش نزدم بود و. مانند وقتیکه از درختش باز شده سبز است وچون از او باز پرسی شود جواب گوبد وبرای قایم ما ع اماده گشته است آو با ان همان کار که موسی مبکرد انجام دهد وان عصا هراس اور است ک ساخته های نیرنگی جادو گرانرا میبلعید وبهر چه مامور شود انجام دهد چون حمله کند هرچه بنیرنگ ساخته اند میبلعد و برایش ووشعبه باز شود که یکی در زمین و دیگری در سقف باشد و میان انها میان دوفکش چهل ذراع باشد ونیرنگ ساخته ها را با زبانش میبلعید چنانچه در زمان موسی ع جادوگران را بلعید
امام صادق ع میفرمود بعیسی بن مریم دو حرف داده شد که با کار میکرد و بموسی چهار حرف و بابراهیم هشت حرف و بنوح پانزده حرف وبادم بیست وپنج حرف داده شد وخدایتعالی تمام این حروفرا برای محمد صلی الله علیه واله جمع فرمود همانا اسم اعظم خدا هفتاد وسه حرفست وهفتادو دو حرف انبمحمد ص داده شد ویک حرف از او پنهان شد حضرت ابوالحسن عسگری ع میفرماید اسم اعظم خدا هفتاد وسه حرفست اصف یک حرف را داشت وچون بزبان اورد زمین میان او و شهر صبا شکافته شد او تخت بلیقیس را بدست گرفت وبسلیمان رسانید سپس زمین گشاده گشت واین عمل در کمتر از چشم بهم زدنی انجام شد و نزد ما هفتادو حرف از اسم اعظم است ویک حرف نزد خداست که در علم غیب بخود احتصاص داده است
علی علیه السلام غالبآ میفرمود که هرگاه تیمی وعدوی ابوبکر وعمر خدمت پیغمبر ص بودند و انحضرت سوره انا انزلناهرا با خشوع و گریه تلاوت میفرمود میگفتند چقدر در این سوره دلت میسوزد پیغمبر ص میفرمودبرای انچه چشم فرشنگانرا در شب قدر من در مییاید انها مبگفتند و اومگر شما چه دیده و او چه میبیند حضرت برای انها روی خاک مینوشت تنزالملیکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر سپس میفرمود پس از اینکه خدای عزوجل فرماید هر امری دیگر چیزی باقی میماند مبگفتند نه میفرمود میدانید انکههر امری بر او نازل میشود کیست میگعتندتو هستی ای رسولخدا میفرمود اری اما شب قدر بعد از من هم میباشد میگفتند اری میفرمود در شبهای قدر پس از من هم ان امر نازل میشود یگفتند اری میفرمود بچه کسی نازل میشود می گفتند نمیدانیم پیغمبر دست بر سر من مبگداشت و میفرمود اگر نمدانید بدانبد انشخص پس ازمن این مرد است سپس اندو. نفر شب را بعدازرسولحدا ص میشناختن بواسطه هراس سخنی که در دل انهامیافتاد
عبدالاعلی گوید از امام صادق ع پرسیدم کسیکه چیز یرا نشناید مسولیتی دارد فرمود نه زیرا مواخذه غافل عقلا قبیح است 3 و فرمود هر چه را خدا از بندگان پوشیده داشته از گردن ایشان ساقط .پس هرکه. چبزی را نداند با کی نیست بشرط اینکه در تحصیلش مقصر نباشد 4 حمزه بن طیار گوید امام صادقع بمن فرمود بنویس برایم املا کرد از عفبده ماست که خدانسبت بانچه ببندگان داده و بایشان معرفی کرده احتجاج کند بسوی ایشان پیغمبر فرستاده و بر ایشان کتاب نازل کرده که در ان امر فرموده و نهی نموده بنماز وروزه امر فرموده روزی بینالطلوعین در وادی معرس پیغمبر ص دا از انجام نماز خواب ربود و نماز صحبش قضاشد خدایش فرمود من ترابخواب برم ومن. ترا بیدار کنم هر وقت از خواب برخاستی نماز بخوان تا مردم بداننداگر از نماز خوابشان ربود باید چه کند چنان نیست که ایشان گویند چون پیغمبر از نماز حوابش ربود هلاک گشت وهم چنین است موضوع روزه خدایتعلی فرماید من مربضت مبکنم و من بهبودت میدهم چون شفایت بخسیدم روزه را قضا کن سپس امام صادق ع فرمود همچنین در هر چیز ز اوامر خدا که بنگری هیچکس را در تنگی و فشار نمی بینی کسی را نمی بینی جز اینکه خدا بر او حجت دارد و خدا را نسبت بکار او مشیت است من نمیگویم مردم هر چه خواهندبکنند چنانکه تفویضی مذهب گوید سپس فرمود خداست که را هرا نشان دهد ونشان ندهد پس کار مردم بدست اوست وبخود واگذارنبستند و باز فرمود مردم بکمتر از طاقتشان خارجست از عهده ایشان ساقط است ولی در مردم خیری نیست زیرا ایشان پس از چنین منت و اتمام حجت و توسعه و سهولت ناسپاسی خدا کنند ودر پرستش و طاعتش ،کوتاهی ورزند سپس ایه 92 سوره توبه را که در باره جهاد است تلاوت فرمود و بر ناتوانان و بیماران و کسانیکه مالی ندادند تا انفاق کنند تکلیفی نیست پس جهاد رااز ایشان برداشت و بعد از یک جمله فرماید بر نیکو کارانراه اعتراضی نیست کحدا امرزنده ومبانست و تکلیفینیست بر کسانکه چون پیش. تو امدند که مرکوبشان دهی گفتی چیزیندارم که شما را بر ان یوار کنم پس از اینها هم که مرکوب نداشتند جهاد را برداشت
ابوالصباح گوید از امام صادق ع قول خدای عزوجل و یا بمردم نسبت خدا از کرمش بانها داده حسد میبرند پرسیدمفرمود ای اباصباح بخدا ما هستیم ان مردم حسد برده شده 5 برید عجلی گوید امام باقر ع در باره قول خدای تبارک و تعالی و بال ابراهیم کتاب وحکمت و ملک بزرک دادیم فرمود خدا پیغمبرانو رسولانو امامان را از ال ابراهیم قرار داد کتاب و حکمت و ملک بزرگ دادیم فرمود خدا پیغمبران و رسولات وامامان را از ال ابراهیم قرار داد پس چگونه این مردم نسبت بال ابراهیم ع این مقام را معترفند ولی در باره قول خدای تبادک وتعالی ومابال ابراهیم قرار داد پس چگونه این مردم نسبت بال ابراهیم علیه السلام این مقام معترفند ولی در باره ال محمد ص انکار مبکنند عرض کردم و بایشان ملک بزرگی دادیم چیست فرمود ملک بزرگی اینستکه امامانرا در ان خانواده قرار داد هر که اطاعت انها کند اطاعت خدا کرده و هرکه نافرمانی انها کند نافرمانی خدا کرده این است مللک بزرگ
عمران حلبی گوید بامام صادق ع عرض کردم چه صفاتی برای مرد پسندیده تر است فرمود وقار بدون هیبت سنگینباشد و مردم ازاو نترسد و بخشش بدون عوض خواستن و اشتغال بغیر مال دنیا 34 علی بن الحسین میفرمود همانا شناسایی بکمال دین مسلمان یعنی علامت کمال دینش ترک کردن سخنی است که باو مربوط نیست و کمی مجادله و خویشتن داری و صبر و حسن خلق علی بن الحسن ع فرمود از جمله اخلاق مومن انفاق بر اهل و عیال است بقدر تنگدستی و تو سعه دادن بقدر توسعه ایکه خدا باو داده است و انصاف دادن بمردمو پیشی گرفتن بسلام بر انها
امام صادق ع فرمود در ضمن سفارش امیرالمو منین ع باصحابش اینست بدانید که قران هدایت شب و روز است یعنی در همه احوال و اوقات و نور شب تاریکست برای هر سختی ونیازی راه نجات را در گرفتاری و بلا نشان دهد پس چون بلایی فرارسد اموال خود را سپر جانتان و چون حادثه یی پش امد که مربوط بامر دینست وجز با دادن جان مرتفع نشود ان خودرا فدای دینتان کنید بدانید که هلاک شده کسی است که دینش تباه شود و غارت زده کسی است که دینش را برباید همانا پس از رسیدن به بهشت نیازی نیست و بعداز دوزخ بی نیازینیست هر که در دنیا عمل صالح کند و مستوجب بهشت گردد فقیر و نیازمند نیست هر چند ثروتمند و مرفه باشد اسیر دوزخ ازاد نگردد و نا بینایش بهبودی نیابد
و چون در دوستی را برابر باشند باهم بایستند رحمت خدا ایشانرا فراگیردو چون برای مذاکره بنشیند برخی از فرشتگان نگهبان انها ببرخی دیگر گویند از اینها کناره گیریم شاید رازی داشته باشند که خدا بر انها پرده کشیده باشد عرضکردم مگر خدای عزوجل نمیفرماید بگفتاری دم نزند جز انکهنزد او رقیب حاضر باشد 18 سوره 50فرمود ای اسحاق اگر نگهبانان نشنوند خدای عالم السر بشنود وببیند 15 امام صادق ع فرمود رسولخدا ص. هرگز با مردی مصافحه نمیکرد جز انکه ست خود را ار دست او نمیکشیدتا وقتی که او دست خودرااز دست حضرت میکشید
اسحاق بن عمار گوید خدمت امام صادق ع رسیدم حضرت با ترشرویی بمن نگریست عرضکردم سبب دگر گونی شما با من چیست فرمود انچه ترا با برادرانت دگر گون ساخته ای اسحاق بمن خبر رسیده که در منزلت دربان گذاشته ای نا فقرا شیعه را راه ندهند عرضکردم قربانت من از شهرت ترسبدم فرمود از بلیه نترسیدی مگر نمیدانی که چون دو مومن ملاقات کنند و مصافحه نمایندخدای عزوجل بر انها رحمت نازل کند که نودو نه قسمت ان برای انکه رفیقش را دوست ترد ارد باشد بقیه دارد در حدیث بعد
مفضل بن عمر گوید امام صادق ع همانا خدای عزوجل دسته ای از مخلوقش افریده ایشانرا برای قضا حوایج شیعیان فقر ما انتخاب فرموده تا دربرابر ان بهشت را بایشان پاداش دهد پس اگر توانی از انها باش سپس فرمود بخدا ما را پروردگاریست که اورا پرستش کنیم وچیزی را شریک او نسازیم 3 امام صادق ع فرمود رواساختن حاجت مومن از ازاد کردن هزار بنده و بار کردن هزار اسب ر راه خدا فرستادن بجهاد بهتر است
مفضل گوید امام صادق ع بمن فرمود ای مفضل انچه بتو میکویم بشنو و بدانکه حق است و انجام ده و به برادرانبزرگوارت خبر ده عرضکردم برادران بزرگوارم کیانند فرمود کسانیکه در دروا ساختن حوایج برادران خود رغبت دارندسپس فرمود هر که یک حاجت برادر مومن خودرارواکند خدای عزوجل روز قیامت صد هزار حاجت اورا رواکند که نخستین انها بهشت باشد و دیگرش اینکه خویشان و اشنایان و برادانش ا را اگر ناصبی نباشد ببهشت برد و رسم مفضل این بود که چون از یکی از برادرانش در خواست حاجتی میکرد باو میگفت ایو نمیخواهیکه از برادران بزرگوار باشی
زراره گوید شنبدم امام باقرع میفرمود خدای عزوجل وصف نشود چگونه اورا توان وصف نمود که خود در کتابش فرمایدخدا را چنانکه شابسته اندازهاو است اندازه نکردند21 سوره 6 پس بهراندازه ایکه وصف شود خود بزدگتر از انست و پیغمبرص نیز وصف نشود چگونه وصف توان کرد بنده ای که خدای عزوجل بهفت اسمان پوشیده گشته و اطاعت اورادر زمین چون اطاعتش در اسمان قرار داده و فرمود ه است وهرچه پیغمبربرای شما اورد انرا بگیرد و از هر چه منعتان کرد باز ایستید 7 یوره 49 و هر که اطاعت این پیغمبرکند مرا اطاعت کرده هر که نا فرمایی او کند مرا نافرمایی کرده ونیز کاررا باو واگذارد فرمود بحدیث686 رچوع شود و ما ایمه هدی نیز وصف نشویم چگونه توان وصف نمود گروهی را که خدا پلیدی را که شک است از ابشانبر داشته
حسن ظن بمعنی خوشبینی و گمان نیک است در برابرسو ظن که بمعنی بد بنینی و بد گمانی است خداوند متعال برای تحریک نور امیددر دل بندگان بانها تذکر میدهدکه بمن حسن ظن داشته باشید یعنی چون توبه و اسغعارمیکنبددعا و مسالت مبنمایید بر من توکل و اعتمادمبکند بدانیدکه چون مقرون بشرایط باشدحاجت شما اجابت شودواگر مایوس و بدگمان باشیدگناه کبیره یی مرتکب شده اید زیرا در صحت علم وجود و حکمت خدا خدشه کرده اید
امام صادق ع فرمود قسمتی ار عبادت ترس از خدای عزوجل است خدا مبقرمابد و تنها بندگان دانشمند خدا از او میترسند 28 سوره 35 و نیز خدای جل ثناوفرماید واز مردم نترسند واز من بترسید 44 سوره 5 و باز خدای تبارک تعالی فرمایدهرکه از خدا پروا کند برایش راه نچاتی مقر دارند 2 سوره 65 و امام صادق ع فرمود حب جاه شهرت در دل ترسان و بیمناک نباشد پس کسیکه از خدا ترسد حب ریاست و شهرت ندارد
رسولخدا ص فرمود خدای ع. عزوجل فرماید برخی از بند گان مومنم کسانی باشند جز با ثروتمندی ووسعت و تندرستی اصلاح نشود انهابا ثروت ووسعت را وتندرستی میازماییم تا امر دینشاناصلاح شود وبرخی از بندگان مومنم کسانی باشند که امر دینشانجز با فقر و تهیدستی و ناتندرستی اصلاح نشود انهارا با فقر و تهدستی میازماییم تا امر دینشان اصلات شود من بانچه امر دین بدگات مومنمرا اصلاح کند داناتر، و برحی از بندگانم کسی است که در عبادتم کوشش کند و از خواب وبستر با لذت بر حیژد ودر شبها برای خاطر من نماز شب خواند و خودرا در راه عبادنم بزحمت ندازد من یکشب دوشب اورا بچرت اندازم وبرای نظر لطفی که نسبت باو دارم ومیخواهم باقیش دارم پس اوتا صبح میخوابد سپس بر میخیزد وخودرا مبغوض دارد وسرزنش میکند که چرا امشب از عبادت محروم شدم در صورتیکه اگر اورا واگذارم تا هر چه خواهد عبادتم کند از انرا ه اورا حود بینی فرا گیرد وهمان خود بینی فرا گیرد وهمان خود بینی او را نسبت باعمالش فریفته سازد حالتی باو وست دهد که هلاک دینش در ان باشد بجهت عجب باعمال واز خود راضی بودن بودنش تا انجا که گمان کند بر همه عابدان برتری گرفته ودر عبادت از حد تقصر در گذشت در صورتیکه پیغمبران هم اعتراف بتفصیر در عبادت میکنند انهگام از مندور شود وخودش گمان کند بمن نزدیک است پس کسانیکه اعمالی بخاطر ثواب من انجام میدهد نباید بان اعمال تکیه کنند زیرا اگر انها هرچه کوشش کنند وخود را بزحمت ا فکنند و عمر خودرا در راه عبادتم بسپرند وباز مقصر باشند وبا عبادت خود بکنه حقیفت عبادتم نرسند نسبت بکرامت و نعمت بهشت ودر جات عالی که در جوارم طلب میکنند ولی تنها لایدبرحمتم اعتمادکنند وبفصلم شاد مان باشند و با حسن ظن بمن مطمیمن باشند در انهنگام رحمتم دستگیر شان شود و رضوانم بانها برسد و امرزشم بانها برسد و امرزشم بر انها لباس گذشت پوشد همانا منم خدای رحمن ورحیم و بدان نامبده ومنصوب شده ام اسم رحمن رحیم وبدان نامیده ومنصوب شده ام واسم رحمن ورحیم روب خود گذاشته ام
امام صادق ع فرمود داناترین مردم بخدا راضی ترین انها است از خدایعزوجل 3 علی بن الحسین ع فرمود صبر وراضیبودناز خدا سر اطاعت خداست وهر که صبر کند وراضی و از خدا راضی باشد نسبت بانچه در باره او حکم فرمایدچه دوست داشته و ناخوش دارد برای او حکم نکند جز انچه خیر او باشد
رسولخدا ص فرمود بهترین مردم کسی است که عاشق عبادت شود با عبادت دست بگردن شودو انرااز دل دوست دارد وباتن خود انجام دهدو برای ان فارغ شود بکاردیگر دل مشغول نداردچنین شخصی باک ندارد که زندگی دنیایش بسختی گذردیا باسانی 4 عیسی بن عبدالله بامام صادق ع عرض کرد قربانت عبادت چیست فرمود نیت خوب داشتن بعبادت از راهی که خدا از انرا اطاعت شود هماناای عیسی مومن نباشی تا انکه ناسخ را از منسوخ تشخیص دهی تا بناسخ عمل کنی ومنسوخ را کنار گذاری عرض کردم قربانت تشخیص دادن ناسخ از منسوخ چیست فرمود مگر نه اینستکه با امامب هستی و با حسن نیت باطاعتش تصمیم میگیری سپس. ان امامدر میگذرد امام دیگری میاید وتو ا حسن نیت باطاعت او تصمیم میگیری و عرضکردم چرا فرمودهمین تشخیص ناسخ از منسوخت
علی بن حسین صلوات الله علهما میفرمود من دوست دارم که بر پروردگارم وارد شوم در حالیکه. عملم برابر باشد هر روزش از روز پیش کمتر نباشد حدیث 6امام صادق ع فرمود مبادا عملی رابر خود واجب گردانی و تا 12 ماه از ان دست بر داری شرح مقصود ایسنکه انجامعملی را پیش خود تصمیم گیری وبدان ملتزم شوی نه انکه از راه نذر وعهد ویمبن بر خود واجبوگردانی زیرا شکستن و برهم زدن این امور جایز نیست وهر یک کفاره مخصوصی دارد
امام صادق ع فرمود در تورآت نوشته است ای ادمی زاد
تنها بعبادت من پرداز تا دلت را از بینیا زی پر کنم ونسبت بخواستت ترا بخودت وانگذارمو بر من استکه نیاز رآ ازتو بردارم ودلت را از ترس خود پرکنم و اگر برای عبادتم خودرا فارغ نسآزی دلت را آز گرفتاری دنیا پر کنم.سپس. در نیاز را را لرویت .نبندم. وترابا خواستت واگذارم. 4 علی بن الحسین ع میفرمود من دوست دارم که عمل را ادامه. دهم اگر چه کم باشد
نافع بن ارزق بامام باقر ع عرضکردم بمن بفرماییدخدا از چه زمانی بوده فرمود مگر چه زمانی نبوده تا بتو گویم از چه زمانی بوده منزه باد انکه همیشه بوده و همیشه باشد یکتا بی نیاز است همسر و فرزند نگیرد 2 مردی از پشت نهر بلخ امد و خدمت حضرت رصا ع رسید و عرضکردمن از شما مساله ای میپرسم اکر چنانچه میدانم جواب گویی بامامنتت معتقد شوم امام فرمود هرچه خواهی بپرس عرضکرد بمن بگو پروردگارت از کی بوده و کجا بوده وچگونه بوده وتکیه اش بر چیست امام فرمود خدای تبارک ک تعالی مکان راامکان کردبی انکه خود مکانی داشته باشدو چگونی را چگونگی ساخت بی انکه چگونگی داشته باشد و پر قدرت خود تکیه دارد انمرد برخاست و سر انحضرت را بوسید و گفت گواهی دهم که شایان پرستش جز خدا نست ومحمد فرستاده اوست و علی وصی پیغمبر و سر پرست دعوت او پس از وی می باشد و شمایید پیشوایان راستگو و تویی جانشین بعدا نها راجع بتوضیح حدیث به صفحه 101 مراجعه شود حدیث 3 بال اول
هشام بن حکم گوبد در مصرزندیقی بود که سخنانی از حضرت صادق ع باو رسید ه بود بمدینه تا با انحضرت مباحثه کند در انجا بحضرت بر نخورد باو گفتند بمکه رفته است انجا امد ما با حضرت صادق ع مشغول طواف بودیم که بما رسبد نامش عبد الملک و کنیه اش او عبدالله ابو عبدالله بود در حال طواف شانه اشرا بشانه امام صادق ع زد حضرت فرمود نامت چیست گفت نامم عبدالملک بنده سلطان فرمود کنیه ات چیست گفت کنیه ام ابو عبدالله پدر بنده خدا حضرت فرمود این ملکی که بنده او هستی از ملوک زمین است یا ملوک اسمان و نیز بمن بگو پسر تو بنده خدا اسمانست یا بنده خدای زمین هر جوابی بدهی محکوم میشوی او خاموش ماند هشام گوید بزندیق گفتم چرا جوابشرا نمیگویی از سخن من بدش امد امام صادق ع فرمود چون از طواف فارغ شدم نزد ما بیا پس از پایان طواف امام ع امد و در مقابل انحضرت نشست و ما هم گردش بودیم امام بزندیق فرنود قبول داری که زمین زیر و زبری دارد گفت اری فرمود زیر زمین رفته ای گفت نه فرمود پس چه میدانی که زیر چیست گفت نمیدانم ولی گمان میکنم زیر زمین چیزی نیست امام فرمود گمان درماندگی است نسبت بچیزیکه به ان یقین نتوانی کرد سپس باسمان بالا رفته ای گفت نه فرمود میدانی در ان چیست گفت نه فرمود شگفتا از تو که نه بمشرق رسیدی و نه بمغرب و بزمبن فرو شدی نه باسمان بالا رفتی و نه از ان گذشتی تا بدانی پشت سر اسمانهاچیست و با اینحال انچه را در در انها است نظم و تدبیری که دلالت بر صانع حکیمی دارد منکر گشتی مگر عاقل چیزیراکه نفهمیده انکار کند زندیق گفت تا حال کسی عیر شما با من اینگونه سخن نگفته است امام فرمود بنا بر این تو در این موضوع شک داری که شایدباشد و شاید نباشد گفت شاید چنین باشد امام فرمود بنا بر این تو در این موضوع شک داری که شابد باشد وشابد نباشد گفت شایدچنین باشد امام فرمود اب مرد کسیکه نمبداند بر انکه میداندبرهانی ندارد نادانراحجتی نیست اب برادر اهل مصر از من بشنو دریاب ما هرگز در باره حدا شک نداریم مگر خورشبد ماه وشب و روز را نمی بینی که بافق در ایندمشتبه نشوند باز گشت کنند ناچار و مجبورند
امیرالمومنین ع فرمود ای مردم خدای تبارک وتعالی پیغمبر بسوی شما فرستاد و قران حقرا بر او نازل فرمود در حالیکه شما از قران و فرستنده قران بی خبر بودبد وهم از پیغمبر فرستنده او در زمان تعطیلی. پیغمبران خواب دراز ملتها و گسترش نادانی و سرکشی فتنه و گسیحتن اساس محکم و کوری از حقیقت و سر پیچی ستم و کاهش دین و شعله وری اتش جنگ همزبان با زردی گلستان باغ جهان خشکیدن شاخه ها.و پراکندگی برگها. نومیدی از میوه وفرو رفتن ابهای ان پرچمهای هدایت فرسوده و پر چمهای هلاکت افراشته بود دنی بر خسار مردم عبوس وروی در هم کشیده بود بانهاپشت گردانیده روی خوش نشان نمیداد میوه دنیا اشوب و خوراگیش مردار بود نهانش ترس و اشکارش شمشیر بود بند از بند شما جدا گشته و پراکنده بودید دیدگان مردم جهان نابینا وروزگارشان تاریک بود پیوند خویشی خود را بریده و خون یک دیگر رامیریختید دختران خود را در جوار خود زنده بگور کردند زندگی خوش و رفاه و اسایش از ایشان دور گشته بود نا از خدا امید پاداشی و نه از او بیم کیفری داستند زنده ایشان کوری بود پلید مرده انهادر اتش و نومید در انهنگام پیغمبر ا کرم ص نسخه ای از کتب اسمانی نخستین بر ایشان اوردکه کتب جلوتر شرا تصدیق داشت. حلالرا از حرام مشکوک جدا ساخت این نسخه همان قر انست از او بخوابید تا با شما سحن گوید اوهرگز سخن نگویدولی من از او بشما خبر میدهم در قرانست علم گذشته وعلم اینده تا روز قیامت میان شماحکم مبدهد واختلافات شمارا بیانمبکند اگر از من قرانرا بپرسید بشما مباموزیم
ابو عدیس گوید حضرت باقر ع ای صالح ظاهر اینست که صالح تام ابو عد یس بوده پیروی کن ار کییکه تورامبگریاندو اندرزت میدهدو پیدوی مکن از انکه تورا بخنداند و گو لت زند و بزودی هم ی بر خوا در ایید وبدانید شرح فیض ره گوید یعنی چون بر خداک تعالیدر ایید صدق این گفتار و حقیقت ان اشکار گردد ولی اکنون در زیر پرده های غرور و خود بینی پنهان است
حضرت صادق ع فرمود امیرالمومنین ع فرمود باکی نیست بر تو که با شخص خردمند همنشین شوی اگر چه کرم جوانمردی وجود و بخشش اورا نپسندی و از این ناحیه نفعی از او نبری ولی از خرداد منتفع شو واز اخلاق بدش بپر هیز وهیچگاه هم نشینی با شخص کریم را از دست مده اگر اگر چه از خرد او سودی بری ولی با خرد خود از کرم از کرم او سود ببروبگریز هر چه میتوانی از هم نشینی با شخص پست و بی خرد
محمد بن مسلم گوید حضرت بافر ع فرمود با هر که امیزش داری اگر توانیدست عطایت را بسرانهاکشی و بانهاخیری برستنی بکن 2 ابی الربیع شامی گوید وارد شدم بر حضرت صادق ع دیدم که اطاق پر از جمعیت است از خراسان و شامی وسابر بلاد و من جایی که بنشینم نیافتمو حضرت صادق ع تکیه کدده بودروی دو پا نسشت و فرمودای شیعه ال محمد اگاه باشیدکه از ما نیست انکس که هنگام خشم. نتواند خود داری کند از ما نیست کسبکه باهم نشین خود خوش رفتاری نکند و با هم خوی خودخوش خلقی نکند و بارفیق خود رفافت نکند و همسایه خود رفاقت تکندو باهمسایه خود خوش همسایگی نکند و باهم خوراک خود مراعات خوراک خودمراعات خوراک مراعات خوراک نکند ای شیعه ال محمد ص تا بتوانیداز خدا بپرهیزبد و لا حول ولاقوه الا لالله
زید شحام گو ید حضرت صادق ع بمن فرمود بهر کس از مردم که ببینی پیروی از من کنند و بگفتار من عمل کنند سلام مرا برسان و من بشما سفارش کنم که نسبت بخدای عزوجل تقوی داشته باشید ودر دین خود پارساباشید و در راه خدا کوشش کنید و براستگویی و بادای امانت وطول دادن سحده و نیکب با همسایه شما را سفارش مبکنم زیرا محمد ص همبن دسنورات را اورده است هر که بشما امانت سپرده باو پس بدهید نیکرفتار باشد یا بدکردار زیرا رسولخدا ص دستور میداد که سوزن ک نخ را نبز بصاحبش پس دهید و با فامبل خود پبوند داشته. باشید و بحنازه مردهاشان حاثر شویدو بیمارانشان را عیادت کنیدرا نپردازید زیرا هر کسواز شماکه در دنش پارسا باشد وراستگو باشد و امانت ا بصاحبش بر گرداند واخلاقش با مردم خوب باسد گوپنداین جعفریاست واین مرا شاد کند واز جانب او شادی دردل من اید و گویند ایتن روش پسندیده جعفر بن محمد است بخداسوگندپدرم برای من حدیث که مردیاز شیعیان علی علیهالسلامدر قبیله ای بود وزینت ان فبیله بشمار مبرفت از همه انها در پرداخت امانت بهتر بود و حقوقشان را بهتر مراعات مبکرد و در گعتار راستگو تر بود سفارشات و همه وصیتهای اهل فبیله وسپردهاشانراانان بدو می سپردند چون از او پرستش مبکردی میگعتند کیست مثل فلانکس او در پرداخت امانت وراستگویی از همه ما بهتر است
مرازم گوید حضرت صادق ع فرمود بر شما باد بنماز در مسجدها وبنیکی به همسایگان و ادای شهادت و حاضر شدن در تشیع جنازها زیرا شما ناچارید از زبستن با مردم و براستی کسی نیست که تا زنده است از مردم بی نیاز باشد و ناچار مردم باید با همدیگر سازش دادشته باشند 2 معاویه بن وهب بحضرت صادق ع عرضکردم چگونه برای برای با مردمی که با ما امیزش دارند شایسته است رفتار کنیم کوید که در پاسخ فرمود امانت انها را بایشان پردازبدو در هنگام نیاز گواهی بر سود وزیانشان بدهید و بیمارانشان را عیادت کنید ودر جنازه مرده هاشان حا ضر شوید ودر مراسم تشیع ودفن وکفن انها شرکت کنید
تامام صادق ع . فرمود کسی از شما چنین میپندارد که چون مومنی را شادمان ساخت تنها وی را مسرور ساخته بلکه بخدا سوگند ماراخوشحال کرده بلکه سوگند رسول خدا را شادنموده ابو اجارود گوید شنیدم از امام باقر ع فرمود براستی که بهترین کارها نزد خدا واردساختن سرور بر مومن است بر مومن وان نمودن مومن یا ادای قرض اوست
ابی کهس گویدبامام صادق ع عرضکردم عبدالله بن ابی یعفور بشما سلام میرساند فرمود بر تو وبر او سلام باد چون نزد عبدا الله رفتی سلامش رسان و باوبگو جعفر بن محمد ع بتو مبگویددر انچه علی نزد رسولخداص بمقام رسبد بنگر و ملازمش باش همانا علی نزد رسولخدا ص بسبب راستگویی و ادای امانت بان مقام رسید 6 فضیل بن یسار گوید امام صادق ع فرمود ای فضیل نخستین کسیکه راستگو راتصدیق میکند خدای عزوجل است که میداند که او دراستگو است و خودش هم خودرا تصدیق مبکند ومیداند راستگو است
امام رضا ع فرموددر یکی از جنگها جماعتی را نزد رسولخدا بردند فرمود این مردم چه کسانند گفتندیا رسول الله مومنین تند فرمود ایمان شما در چه پایه است وگفتند بردباری هنگام بلا و و سپاسگزاری زمان نعمت ورضای بقضاخدا رسولخدا ص فرمود اینما صفات خویشتن داران دانشمندانی است که از کثرت دانش بپیغمبران نزدیک شده اند اگر چنانکه. گفتید هستید پس ساختمانی را که در ان ست نمیکنبدنسازیدو چیزی را که نمیخوریدگرد نیاوریدو از خداییکه بسویش باز گشت میکنید پروا نمایید
سولخدا ص. را پیروی کنید و بان انچه از جانب خدا امده اقرار کنید و از نشانه های هدایت متابعت. نماییدزیرا ایشان های هدایت متابعت نمایید زیرا ایشان نشانهای امانت و تقوا یند و بدانید اگر کسی فقط عیسی بن مریم ع را انکارکندو پیغمبران غیر از او اقرارنماید ایمان ندارد چراغگاه را جوبید و راه پیمایید و از پشت پرده ها در طلب اثارونشانه باشید یعنی اگر چه در برابر شما پرده های مبتدعین مدعیان نا حق اویخته شده ولی شما د. پس این پرده ها کسانی را قدم جای قدم پیغمبر گذاشته اند میتوانبد پیدا کنید شما ببینید ویزید و هشامو امثالشان نشان دهنده رفتار پیغمبربودندیا حسین بن علی و فرزندانش علیهم السلام. تا امر دینتانرا کامل ساخته و بخدای پروردگارخویش ایمان اورده باشید
همانا خدا رسولانرا ویزه امر ساخت وسپس انها را با تصدیق وباور بان در باره بیمهای خویش برگزیده و فرمود هیچ امتی نبوده جز اینکه بیم دهنده یی در میان در میان انها بوده24 یوره 35 هر که ندانست بیراهه رفت و هرکه چشم گشود وتعقل کردهدایت یافت همانا خدای عزوجل فرماید نکته اینست که دیده ها کور نیست بلکه دلهای میان سینه هاکور است 46 سوره 22 و کسیکه نمبیند چگونه راه یابد وکسیکه نمییند چگو نه بینا باشد
حضرت صادق ع همانا خدای عزوجل فرماید هر که بسبب ذکر من از. در خواست وپرسش از من سر گرم شود بطوری که در خواست و حاجت خود را فراموش کند باو بدهم بهتر از انچه میدهم بانکس که از من درخواست کند وذکر من اورا سر گرم نکرده ونبز انحضرت ع فرمود همانا بنده ای. بخدای عزوجل حاجتی دارد و به ثنای و ستایش بر خدا و صلوات بر محمدو وال محمد شروع کند تا اینکه حاجت خودرافراموش کند و سر گرم نای بر خدا وصلوات شود پس خداوند حاجت اورا بر اودد بی انکه در باره ان در خواستی کرده باشد
و نیز حضرت ع صادق ع شیعیان ما انهایی هستند که هر گاه تنهاباشند ذکر خدا بسیار کنند و 3 ونیز اانحضرت ع فرمود رسولخداص فرمود هرکه ذکر خدای عزوجل را بسیار کند خداوند اورا دوست دارد وهرکه ذر ذکر خدا را بسیار کند وبرای او دو براعت یعنی منشور ازادی نوشته شود یکی بر امت از دوزخ و دیگری براعت از نفاق ودروریی 4 حضرت صادق ع فرمود تسبیح فاطمه زهرا ع از جمله ذکر بسیاری است که خدای عزوجل فرموده است وخدا را یاد کنید یاد کردن بسیر سوره احزاب ایه 41 و نیز مانند این حدیث راسعید اعرج از انحضرت ع روایت کرده است 5 ونیر امام صادق ع فرمود هر که بسیار ذکر خدای عزوجل را کند خداوند اورا در بهشتش در کنف رحمت خود جا دهد
و بتحقیق رسولخد ص فرموده ایا شمارا اگاه نکنم به بهتربن کارهایتان که در درجاتشما از همه کارها بالاتر و نزد خداوند از همه پاکتر ا وپاکیزه تر است و برای شما از دینار طلا ودرهم نقره بهتر واز ایتکه با دشمن خودتان بر حود کنید و جهاد کنید وشما انها را بکشبد وانها شمارابکشند خوبتر است عرضکردند چرا فرمود ان بسیار ذکر خدا کردنست سپس فرمود مردی خدمت پیغمبر ص فرمود هر که زبانی گویای بذکر خدا باو داده شده است خیر دنیا و اخرت با داده شده ودرباره گفتار خدایتعالی و منت منه که فزونی جویی سوره مدثر ایه 6 فرمود پعنی انچه کار خیر برای خدا کردی انرا بیش مشمار
حضرت باقر ع فرمود د هر که قران در حال ایستاده در نمارش بخوانند خداوند بهر حرفی از ان صدحسنه برای او بنویسدو هرکس انرا در نمازش نشسته بخوابد خداوند بهر حرفی پنجاه حسنه برایش بنویسد وهرکه قران را در غیرار نمازش بخواند خداوند بهر حرفی ده حسنه برایش بنویسد ابن محبوب گوید من مانند همین حدیث را از معاذ بن مسلم یکی از راویان حدیث شنیدم. 2 حضرت صادق ع فرمودجل باز میدارد تاجری را که در بازار مشغول بتجارت است
مرازم گوید حضرت صادق ع بر شما باد بنماز در مسجدها وبه نبکی به همسایگان و ادای شهادت و حاضر شدن در تشیع جنازه ها زیرا شما ناچارید از زیستن با مرد. و براستی کسی نیستکه تا زنده است ازمردم بی نبار باشد و ناچار مردم باید ا همدیگر سازش داشته باشند 2 معاویه بن وهب گوبد ع عرضکردم چگونه برای ما با مردمی که با امیزش دارند گواهی برسود و زیانشان. بدهید و بیمارانشان را عیادت کنید در جنازه مردهاشان خاضرشویدو در مراسم تشییع و دفن و کفن انهاشرکت کنید
ه
ادامه مطلبیونس بن عمارگویدکه حضرت صادق ع فرموددفترها در روز قیامت سه دفتراست دفتری که نعمتها در ان ثبت شده و دفتریکه کارهای نیک در انست ودفتری که کارهای بد در ان ثبت است پس دفتر کارهای نیک برابر کنند نعمها همه کارهای نیک را فراگبردو در خود فرو برد وفتر کارهای بد بجا ماند پس ادمبزاده مومن را برای حساب بخوانیدو قران در بهترین صورتی پیش رویش در ابد و گوید بار پرودگارا من قر انم و این بنده مومن تو است که خودرا برای خواندن من بتعمب میانداخت. شب خود را با اهنگ خوش و هموار خواندن من درار مبکرد و دیدگانش در هنگام نماز شب اشگریزان بود چنانچه مرا خشنود ساختی اوراهم حشنود کن فرمود پس خداب عزیر جبار فرماید ای بنده من دست راستت را باز کن و خداوند انرا از رضوان خود و دست چپش را از رحمت خود پر کند سپس باو گفته شود این بهشت برای تو مباح است پس قران بخوان وبالا برو پس هر گاه بک ایه بخواند یک رجه بالا رود توضیح مجلسی ره گوید شابد پر کردن دست راست وچب کنایه از دو چندان کردن دفتر حسنات کارهای نیکو محو کردن دفتر سیات باشد یا گنایه از دادن نامه ورود بهشت بدست راستش و نامه برابت از دوزخ بدست چپش باشد یا مقصوداز تمامی ای کلمات تمثیل برای بیان منتهای اکرام و اتمام خدای عزوجل می باشد
حضرت باقر ع فرمودروز قیامت قران ببهترین صورت بیاید وبر مسلمین گذر کند انها گویند این مرد از ما است از ان بگذردو نزد پیغمبران اید انها نیز کویند از ما است از ما است از انها نیز بگذردو نزد فرشتگان مقرب اید انان هم گویند از ما است تا ابنکه بدرگاه پروردگار عزت رسد وب. گویدپروردگارا فلانکس پسر فلان را من در دنیا روزهای گرمش را بتشنگی کشانده وشبهایش را به بیداری و فلانکس پسر فلان را نه روزهایش را به تشنگی بردم ونه شبش را به بیداری پس خدای تبارک و تعالی. فرمایدانان. را ببهشت ببر ودر جایگاههای خودشان جای ده پس قران بر خیزد و انان گیز دنبالش بر وند و بهر مومنی بگویدقران بخوان و بالا برو حضرت فرمود پس هر کدام قران میخوانند وبالامیروند تا هر مردی از انها بمنزلی که برای او مقرر شدهکبرسد ودر ان فرود اید
حضرت صادق ع فرمود هر کس ده بار یا رب بادب کوید بدو گفته شود بله حاجتت چیست 2 محمد بن حمران گوید اسماعیل فرزند امام صادق ع بیمار شدپس حضرت صادق ع باو فرمودبکو یارب یارب ریرا هر کس ان را بگوبد باو ندا شو د بله حاجتت چبست 1 حضرت صادق ع فرمود هرکه هر دوز ده لار لگوید اشهد ان لا الهالا الله وحده لاشریک له الها واحدا احداصمدا لم تخذ صاحبه. ولا ولدا خداوند برای او چهل و پنج هزارحسنه بنویسد و چهل و پنج هزار سیه از او محو کند که ده. بار گفته است در ان روزبرای اوپناهگاهی محکم در برابر سلطانو شیطان باشد و هیچ گناه کبیره ای پیرامون اورافرانگیرد
عبدالکریم بن عتبه گویداز حضرت صادق ع شنیدم که میفرمود هرکه پش از زدن افتاب و هن پیش غروب افتاب ده بار لااله الا الله وحدهلا شریک له له الملک وله الحمد یحی ویمیت و بمیت و یحیی وهو حی لا یموت بیده الخیر و هو علی کل شی قدیر کفاره گناهان انروزش گردد 2 امام صادقع فرمود رسواخدا ص. فرمود هرکه نماز صبح بخواند و پبش از انکه زانو ها راحرکت دهد یعنی از انحال که در وقت سلام نماز داشته تغییر نکند ده بار بگوید لا اله الا الله وحده لا شریک له الملکو له الحمد. یحی. ویمیت و یمیت ویحی وهو لا یموت بیده الخیر وهو علی کل شی ن قدیر ودرنماز مغرب نیز چنین کند هیچ بنده ای خدای عزوجل را بکرداری بهتراز کردار او دیدارنکندمگر انکس که مانند کاراو بدرگاه خدای عزوجل کاری اودده. است
رسولخدا ص فرمود هرکه لا اله الا لله بگوید برایش درختی در بهشت کاشته شود که از باقوت سرخ باشد بن ان درختدر مشگ سعبد است و میوه اشاز عسل شیرین تر واز برف سفیدتر واز مشگ خوشبو تر است در ان درختها است مانند های دوشیزگانکه در زیر هفتاد پیراهن بر امده باشد ورسول خدا ص فرمود بهترین عبادت گفتن لا اله الا لله است حضرت صادق ع فرمود بهای بهشت گفتن و لا اله الله و الله اکبر است حضرت صادق ع فرمود جبرییل ع برسول خدا گفت خوشابحال هر کس از امت تو که بگوید لا اله الا الله وحده وحده
حضرت باقر ع در گفتارخدای عزوجل و دیگران که بامبد. خدایند سوره توبه ایه 106فرمود اینها. مردمی مشرک بودند که مانند حمزه.و جعفرونظایر. ایشانرا از مومنین کشتند سپی همانها مسلمان شدند پس خدا را بیانگی. شناختند شرک رارها کردند و بدلهایشان ایمان را نپذیرفتند تا از مومنین باشند وبهشت بر انها واجب گردد وبرانکا رشان نیز نماندندتا کافر. باشدو اتش دوزخ بر انهالازم باشد پس انها واجب گردد و بر انکارشان نیز نماند ند تا کافرباشندواتش. دوزخ بر انها لازم باشد پس انهابر ممین منوال هستتد یا خدا عذابشان کند و یاتوبه شان را بپذ یرد
حضرت باقر ع فرمود هرکه درمکه قران رااز این جمعه. تا جمعه دیگر ختم کندیا در کمتر ازاین زمان یا بیشتر باشد ولی ختم و پایانش در روز جمعه باشد. برای او اجر و حسنه نوشته شود از اولبن جمعه ای که در دنیا بوده تا اخرین جمعه ای که در دنیا هست و اگر در روزهای. دیگر نبز ختم کند چنبن است واین اجر برای او هست
بشربن غالب اسدی از حضرث حسین بن علی ع حدیث. کند که فرمود هر کس یک ایه از کتاب خدای عزوجل را در نمازش در حال ایستاده بخواند در برابر هر حرفی خداوند صد حسنه برایش بنویسدو اگر در عیر از نمار بحوابد بهر حرفی ده. حسنه بنویسد واگرفران، گوش دهدبهر حرفی یک حسنه برایش بنویسداگر فران را شبانه ختم کند فرشتگان تا صبح. برای او رحمت فرستندو یک دعای مستجاب شده نزد خداوند دارد و این دعا یا ختم فران برای او بهتر. است ار انچه میان زمین اسمان. است گوید من عرض.کردم این پاداش انکیسی. است که همه فران دا بخواندو اگر کسی همه. انرانخواندچه پاداشی دارد. فرمود ای برادر اسدی خداوند بخشنده و بززرگوارو کریم. است هر چه از قران بلد باشد و بخواند خداونداین پاداش را باو میدهد
حضرت قرانباقر ع فرمود هر که قراندر حال. ایستاده در نمازش بخواهد خداوند به حرفی پنجاه حسنه برایش بنویسد وهر که قران در غیر از نمازش بخواند بهر حر فی. ده. حسنه. برایش بنویسند الن محبوب گویدمن مانند همبن حدیث رااز معاد بن مسلم یکی از راویان حدیث شنیدم 2 حضرت صادق ع فرمود چه باز میدارد تاجری را که در بازار مشغول.بتجارت است از ابنکه چون شب هنگام بخانه باز میگردد نخوابد تا یک سوره از قران بخواند بجای هر ایه که میخواند. برایش ده حسنه نوشته شودوده. گناه.از او محو گردد
پیغپبر.ص فرمود خانه های خود را بتلاوت. قران روشن کنید و انهارا گورستان. نکنید چنانچه یهود ونصاری کردند در کلیسا ها و عبادتگاه های خود نماز کنند ولی خانه های خویش را معطل گذارده اندو در انهاعبادتی. انجام ندهند زیراکه هرگاه.در خانه بسبارتلاوت قران شد خیر و برکتش زیاد شودواهلان بوسعت رسند و ان خانه برای اهل اسمان درحشدگی داردچنانچه ستارگان اسمان برای اهل زمین میدرخشد
امام صادق ع فرمود نه بخدا سوگند این امر خلافت هر گز در دودمان ابو بکر و عمر نگردد ونه هرگز در بنی امیه ونه درفرزندان طلحه وزبیر باز اید برای انکه اینان قران را بیکسو نهادند و سنتهارا باطل کردند و احکام الهی را تعطیل کرده و مهمل گذاردن ورلخدا ص فرموده قران راهنمای وگمراهی است و بینایی از هر کوری است و سبب گذشت از لغزشها است و روشی درهر تاریکی. است. و در پیشامدها و بدعتها پرتوی است ونگاهدارنده از هر هلاکتی است و ره جویی در هر گمراهی است و بیان کننده هر فتنه. و اشتباهی است وانسانیر از دنیای پست و بسعادتهای. اخرت رساندو. در انیست کمال. دین شما و هیچکس. از قران. رو گردان. نشود. جز بسوی اخرت
امام صادق ع فرمو د در سفارش امیرالمو منین ع بیارانش بود که بدانید همانا قران را هبر روز است وپرتو. افکن شب تار اگر چه انکس که که در صدد راهنمایی شدن وکسب نورش باشد در سختی و نداری باشد زیرا فقر و فاقه. اورا از ان باز ندارندبلکه رغبتشان در اینباره. افزون کنند. از فیض ره7 حضرت صادق ع از پدرانش ع حدیث کند که مردی از دردسینه به پبمغمبر ص شکایت. کرد حضرت ص فرمود بوسیله قران شفا بجوی زیراخدای عزوجل فرمایدو این قران.شفا است برای انچه در سبنها است سوره یونس ایه 57
حضرت باقر ع فرمود رسول خدا ص فرمود من نخسخین کسی هستم که روز قیامت بر خدای عزیز جبار وارد. شوم باکتابش واهل بیتم سپس امتم وارد شوند پس از بپرسم چه کردید با کتاب خداو اهل بیتم 5 حضرت صادق ع فرمود همانااین قران. کتابی است که در ان است جایگاه نور و هدایت چراغها شب تار پس شخص تیر بین باید که در ان دقت کند برای پر توش نظر خویش را بگشاید زیرا که اندیشه کردن زندگانی دل بینا است چنانکه انکه جویای دوشنی است در تاربکی ها بسبب نور راه پبماید
ابو بصیر گوید شنیدم از حضرتصادق ع که. میفرمود همانامومن دعا کند واجابت دعایش تا روز جمعه یا روز قیا مت بتاخیر افتد 7 ونیز انحضرت ع فرمود همانا بنده. ایکه دوست خدا است در پیش امدی که برای او رخ داده دعا کند و خدا بفرشته ایکه موکل باو یابان دعا است فرمابد حاجت بنده مرا بر اورد ولی در دادن ان شتاب مکن زیرا که میل دارم صدا و اواز اورا بشنوم. و همانا بنده ای دشمن خدابنده ای دشمن خدا بدرگاه خدای عزوجل در باره. اتفاقی که برای او پیش امده دعا کند پس بفرشته موکل بر او یا بر ان دعاگفته. شودحاجتش را بر اورد و دادن ان شتاب کن زیرا من حونش ندارم اواز و صدایش را بشنوم فرمود
حضرت صادق ع فرمود هر کس گناهی کند هفت ساعت از روز در باره انها باو مهلت دهند پس اگر سه بار گفت استغفرالله لا اله الا هو الحی القیوم ان گناه بر او نوشته نشود شرح مجلسی ره. گوید این ذکر استغفارکه در این حدیث است بیان فرد اکمل است و گرنه. سایر اخبار بنحو اطلاق است و ذکر مخصوصی برای استغفار بیان نکرده اند و نیز انحضرت ع فرمود بنده مومن چون گناه کند خداوند اورا هفت ساعت مهلت دهد پس اگر از خدا امرزش خواست چیزی بر او نوشته نشود و اگر این ساعتها گذشت و امرزش نخواست یک گناه بر اونوشته شود وهمانا مومن پس بیست سال بیاد گناهش افتدتا از خدا امرزش خواهد و خداگناهش را بیامرزد وکافرهمان ساعت انرا فراموش کند
حضرت صادق ع رسولخدا ص فرمود وهرکه برمن صلوات فرستدخدا و فرشتگان بر او صلوات فرستدهر گه خواهد کم فرستد و هر که خواهد بیش ونیز انحضرت ع فرمودرسولخدا ص فرمود صلوات برمن و بر اهل بیت من نفاق را میبر د و نیز حضرت صادق ع فرمود هر که. صدبار بگویدیا رب صلی. علی محمد وال محمد صد بار از او بر اورده.شودکه. سی. حاجت از. حاجات دنیا و باقی از اخرت ونیز انحضرت ع. فرمود هر دعایی که خدای. عزوجل بدانخوانده شود واز رفتن. باسمان محجوبست. تا صلوات بر محمد. ال محمدفرستاده. شود
حضرت ع فرمود هر که دعایی کند و نام پیغمبر ص رانبرد ان دعابالای سرش چون پرنده ای. بچرخد. و چون. نام پیغمبرص را برد دعا بالا. رود 3 کنیز ان حضرت ع فرمود مردی نزد پبغ مبر. ص امد عرصکرد ای رسولخدا من یک سوم. صلوانم را برآی شما قراردهم نه بلکه نیمی از صلوانتمرا مخصوص شما گردانم. نه بلکه تمامی ان را از ان از ان شما گردانم رس لخداص. فرمود در ابن صورت خرج و مونه دنیا و اخرت تو کفایت شود
حضرت صادق. ع فرمود هماناچون خداوند خوبی. بنده. ای بدی خواهد واو گناهی کند خدا دنباش نعمتی باو دهدتا استغفاررا از یاد او ببرد و بان حال ادامه دهد و اینست. گعتار خدای. عزوجل. بتدریچ واهستگی انها را غافلگیر کنیم از راهیکه. ندانند سوره اعراف ایه 182 یعنی بسبب دادن. نعمت هنگام ارتکاب گناهان
حضرت صادق ع فرمو دامیرالمومنین فرمود دست برداشتن. از گناه اسانتر از طلب توبه است و بسا شهو. ترانی. یکساعت که اندوه درازی بجای گذارد و مرگ دنیا را رسوا کرده وبرای. هیچ خردی شادی. نگذاشته شرح مجلسی ره گوید و ایسر من طلب لتوبه اشاره باینست که شرایط قبول شدن توبه بسیار است و اینکه فرمود مرگ دنیا را رسوا کرده و برای انست که مرگ پرده از بدیها ان وگول زدنها و بی وفاییهای ان برداشته. است
ابن ابی یعفور گوبد شنیدم از حضرت. صادق ع که میفرمود خدای عز وجل فرماید همانا بنده ای از بندگان ومو من من گناهی بزرگ. کندکه مستو جب کیفر و عقوبت من در دنیاو یادر اخرت شود و من انچه. صلاح اخرت او در انست برایش منظو رکنم پس در عقوبت دنیانش شتاب کنم. تا اورا بدین گناهکیفر دهم ویااینکهاندازه. کیفراورا معین. کنم و بدان حکم کنم وان را بدون اجرا موقوف گذارم و اجرای انرا بمشیت خود واگذارم وبنده من نرا نمیداندو بارهادر باره اجرای ان مردد. گردم. سپس خوداری کنم واجرا نکنم زیرا بد امدن اوراخوشخوش نداردو از بد حال کردن اوکناره گیریکنم و بگذشت و ندبده گرفتن ان گاه بر او منت نهم وبلاخره انرا ببخشم زیرادوست دارم نمازهای نافله بسیاری که ببسب انها در شب وروز بمن تقرب می. جست پاداش دهم. پس ای بلا را از او بگردانم با ینکه ان را مقدر کرده وبدان حکم کرده بودمو موقوف گذارده بودم. و اجای ان بستگی بمشیت من داشت سپس باین اکتفا نکنم و اجر بزرگ نزولاین بلایی که از ان معاف شده است برایش بنویسم و ذخیره کنم ومزدش را وافر کنم با اینکه خود او بدان اگاه نیست زیرا ازار ان بلا باو نرسیده است ومنم خداوند کریم ومهر بان و رحیم
ونیز حضرت صادق ع فرمود همین ک چهار. چیز شابع شد همراه انها چهار چیز دیگر شایع شد همراه انها چهار چیز دیگر پدیدار گردد هرگاه شایع شد زله پیدا شود و هرگاه حکم حکم بناحق شایع شود باران بند اید و هر گاه پیمان با کفاری که. درذمه اسلامند شکسته شود طبق مقررات ا انها رفتار نشود دولت بدست مشر کین افتد و بر مسلمین حکو مت کنند و هرگاه زکاه داده نشد فقر و احتیاج پدیدار گردد مجلسی ره گوبد اینکه پیمان شکنی باذ میان سبب غلبه تانها شود برای انست که چون بنقض عهد مخالفت با خداوند کنند بجهت اظهار تسلط خدا نیز خلاف مفقصودشان را پیش اورد چتانچه منع از زکاه بخاطر ثرمند شدن پس خدا برکت. انرا مییبرد وانه را نیاز مند کند
حضرت صادق ع فرمود گناهانیکه نعمت ها دگر گون سازند بدیگران است وگناهانیانیکه پشبمانی ببار. اورند کشتن وادمکشی است ان گناهانی که بلاها نازل کند ستم است و انها که پرده.را بدرند شرابخواریست و انهاکه روزی را نگهدارند و در نتیجه کم شود است و انها هکه در نابودی شتاب کند. قطع رحم است وانهاکه. وعا را بر گردانند و فضا را تیره وتارکندنا فرمانی ک ازردن پدر ومادر است
سماعه گوید از حضرت صادق ع شنبدم که میعرمود بر طاعت خداصبر کنید واز نا فرمایی. خدا شکیبایی ورزید و خودرا بصیر وادار کنید زیرا جز این نیست که دنیا ساعتی است چون انچه گذشته است پس. اکنون بز ان ساعتی که دران هستی. صبر کن که اگر صبر کردی بزودی موردرشگ دیگران واقع شوی شرح مجلسی ره در جمله پایان حدیث گوید یعنی پس از مرگ ر حال نیکی قرار گیری که مردمان بر تو غبطه برند و ارروی ان حال تو را کنند و تلخی صبر هم از کامنت بیرون رفته و پایات. یافته
ونیز امام صادق ع فرمود مردی بابی ذر نوشت ای اباذر چیزی از علم چیزی از علم بمن تحفه بده در جوابش نوشت همانا علم بسیار است ولی اکر بتوانی بانکه دوسش داری بدی نکنی انرا بکن انمرد گعت ایا. تا کنون کسی را دیده ای که بانکه دوسش دارد. بدی کندگفت اری تو خودت را از همه کس بیشتر دوست داری و چون نا فرمابی خدا کنی بدان بدی. کنی بدای بد کرده ای
حضرت باقر ع خدای عزوجل از مبان. بندگان. مومنش ان بنده ای را دوست داردکه بسیار دعا. کند پس بر. شما بدعا از هنگام سحر تا زدن افتاب زیرا ان هنگامی است که درهای اسمان در ان باز گردد و روزیها در ان تقسیم شود وحاجتهای بزرگ بر اورده شود 10 عمر بن اذینه گوید شنیدم از حضرت صادق ع که میعرمود همانا در شب ساعتی است که درک نکند انرا بنده مسلمانی که در ان نماز گزادده وخدای عزوجل را در ان ساعت بخواند و بدرگاهش دعا کند جر اینکه اجابت شود و دعایش مستجاب گردد واین ساعت در هر شب هست عرض کردم خدایت خبر دهد بفرمابید ان چه ساعتی از شب است فرمود هنگامی که نیمی ار شب بگذرد شش یک از اول نیمه شب توضیح رغبت بمنای میل و شوق ورهبت بمعنای ترس و بیم وتضرع یعنی فروتنی کردن وتبتل. بمعنای بریدگی و انقطاع بدر گاه خداوند و ابتهال بمعنای زاری کردن است. ومعنای دیگر انها در ضمن انها را بکشی و این موقع اشگ. ریختن است و سپس دعا کن
یکی دیگراز اصول فضایل را از امیرالمونین ع سوال میکنیم او. میفرمایدپایه دوم ایمان صبر است و صبر یعنی. بردباری و خویشتن داری و استبلا و تسلط کامل بر نفس پس کسیکه خودرادر برابر پولو رشوه زن زانبه و محرمات دیگر بفروشد و عقلو دین خویش از کف دهد صبر ندارد ونیز کسبکه از هوسرانیهای مکروه و مرجوح چشم نبوشدو عنان نفس محکم نگیرد صابر. نیست و باز کسیکه در. برابر مصیبات وبلاهای دنیا جزع و بیتابی ها
کسیکه میحواهد بداندعلت ترقی یک ملت چیست اولا بایدزیرکی وروش بینی داشته باشد پس اشخاص کند فهم خرف و کودن. نبایدتوقع درک این معنی کنند ثانیا بایدطریق رسبدن بحفابق را که استنتاج مطلوب از روی. مقدماتست بداندواز طرز استدلال. اگاه باشدتا در وادی مغالطه نیفتد ثالثا باید عبرت شناس باشد یعنی دقایق و نکاتیکه در رفتارو کرداردبگران می بیندو نتیجه خوب یا بدی که بر انها مترتب میشود بتواندتشخیص دهد رابعااز روشو طریقه پیشینیان که در ترفی قدم نهاده اند اگاه. باشد و بعلاوه همه این مطالب را صد درصدباور کند
خوانند. عزبز در ابن روایت دقت وتامل بیشتری نما وان را با عالیترین سخنانی که از نوابغ دانشمندان بشر شنبده ای بشر شنیدیی مقایسه کن ایا تا کنون هیچ روانشناس و حکیم و دانشمند اخلاقی را دیده ایکه حالات روحی بشررا اینگونه تجزیه و تحلیل کند ودر اعماق روح بشر غوطه ور شود وتحقیق و کنجکاوی عمیق دقایق وربزه کاری های حالات نعسانی انسان را تشریح. نماید علما اخلاق بشر پس از قرنها مطالعه و تحقیق باین نتیجه رسیده اند که فضایل کمالات نفسانی انسان چهار صفت است
و جها د چهارشعبه دارد 1 امر بمعروفکند مومن رایاری کردهو پشتش را محکم نموده و هرکه نهی از منکر کند بینی منافق را بخاک مالیده و از نیر نگش ایمن گشته وهر که همه. جاراستگویدوظیفه ایکه بر او بود انجام داده وهر که با بدکاران دشمنی کند برای خدا خشم نموده خدا. هم. بخاطر او خشم. نماید اینست. ایمانو پایه هاو شعبه. هایش
عدالت چهار. شعبه دارد 1فهمبدن امر مشگل دقت در فهمیدن. فهمیدن 2 رسبدن بحفقیت دانش 3 روشنی حکم داوری 4 خرمی شکببایی پس هر بفهمد همه دانشرا تفسبر کند وهر بداندابگاههای. داوری را بشناسد وهرکه. بردباری ورزد در کارش زیادروی. تکند. و میان مردم ستوده. زندگی نماید
یقین چهار شعبه دارد 1 زیرکی روشن بینی 2 رسیدن بحایق 3 عبرت شناسی4 روش پیشینیان پس هرکه روشن. بین شود حقیقت شناس گردد هر که که بحایق رسد عبرت شناس شود و هرکه عبرت شناس باشد سنت وروش را بعهمد وهرکه سنت شناسد مثل اینستکه با پیشینان بوده و شده و بطربقه ایکه درستتر است هدایت شود ونگاه کند هرکه نجات. یافته بچه وسبله نجات یافته وهر که هلاک شده برای چه هلاک شده و هماناخدا هر که هلاک نمود تنها بسبب نا فرمانبش هلاک نموده وهرکه. را نجات بخشبده بسبب اطلاعتش بوده
امام باقر ع فرمود امیرالمومنین ع را از ایمان سوال کردند فرمود خداب عزوجل ایمان را بر چهار پایه قرار داده 1. صبر 2 یقین 3 عدالت 4 جهاد و صبر بر چهار شعبه دارد اشتیاق و ترس وزهد و مراقبت انتظار. پس هرکه اشتیاق بهشت داشته باشد هوس رانها راکنار گذارد و هر که دوزخ بیم دارد از چیز های حدام رو گرداند و هر که در دنیازهد ورزد و بی رغبت شود مصبت براو اسان شود وهر که منتظر مرگ باشد بانجام دادن نیکیهاشتاب کند
ورسولخدا ص را پیروی کنید و بانچه از جانب خدا امده اقرار کنبد ار نشانه های هدایت متابعت نمایید زیرا ایشان نشانه های امانت. و تفوایند و بدانید تگر کسی فقط عیسی بن مریمع را انکار کند وپیغمبران غیر از او اقرار نماید. ایمان ندارد چراغگاه را جوییدورا ه پیمایید و از پشت پرده. ها در طلب اثار نشانه باشبد یعنی اگر چه در برابر. شما پرده های مبتدعین و مد عیان نا حق اویخته. شده ولی شما در پس این پرده ها کسانی را که قدم جای قدم پیغمبر گذاسته اند. میتوانبد پیداکنید ببینید یزید و هشام وامثلشان نشان دهنده. رفتار. پیغمبر لودند یاحسین بن علی و فرزدانش علیهمالسلام. تا تا امردینتان را کامل ساخته وبخدای پروردگار خویش ایمان. اورده باشبد
همانا خدا رسولانرا ویژه. امر خود ساخت وسپس انها راباتصدیق و باور بان بیمهای. خویش بر کزیده و هرمود هیچ امتی نبوده جز اینکه ببم دهنده ایدر میان انها بوده24 سوره35 هر که ندانست یراهه رفت و هرکه چشم گشود وتعقل کرد هدایت یافت همانا خدای عزوجل فرماید نکته اینست که دیده هاکور نیست بلکه میان. سینه ها کور است46 سو ره22 و کسیکه نمیبیند. چگونه راه یابد وکسیکه بیمش نداده اند. چگونه بینا باشد
خدای عزوجل راهای هدابت را به بندگانش خبر داده ودر ان راههابر ایشان چراغ بر افراشته ودستور داده که چگونه راه پیمایند و فرموده ه. و ایمان مانا من امرزینده کسی باشم که توبه کند وایمان اورد و عمل صالح نماید وانگا هدایت 83 سوره 3 وفرمود و خدا فقط از پر هیز گاران میپذید پس هرکه خدای عزوجل را نسبت بانچه امرش فرموده پرهیز کار باشد همان خدای عزوجل را با ایمان بانچه محمد. صلی الله علیهو اله اورده ملاقات. کند. هیهات. هیهات که مردمی از دست رفتند ومردند پشاز انکه هدایت شوند و گمان کردند که ابمان دارند در صورتیکه ندانسته مشرک شدند. هر کس از دروازه خانه شود هدایت یافته وهرکه راه دیگر پیش گیرد طریق. هلاکت سپرده است خدا اطاعت ولی امرشرا باطاعترسولشرا باطاعت خود انجا که فرماید اطیعوا الله و اطیعو االرسول. و اولی واولی الا مر منکم پس هر که اطات والیان امر را کن ار گذارده خدا و رسولش را هم اطاعت نکرده است وهمانست. اقرار بانچه از جانب امده که در هر مسجدی زیورخودرا. بر گیرید و بجویبدخانه هایی را که اجازه فرموده بر افراشته. گردند نامش ر انخا برده شود 31سوره 7همانا خدا بشما خبر داده که انها و مر دانی باشند. که تجارت وداد وستد ایشانرااز یاد عزوجل وگزادن نماز ودادن زکوه باز ندارد انها. از دوزی که تجارت و دادوستد ایشانرا از یاد خدا عزوجل وگزادن نماز و داون زکوه بار ندار د انها از روزی که دلها وچشمها دکر شود. بیم دارند 36 سوره24
محمد بن ابی نصر گویداز امام. رضا ع مساله یی پرسدم حضرت خوداری کرد و جواب نفرمود سپس فرمود اگر هر چه را میخواهید بشما بگوییم وعطا کنیم موجب شر شما و گردن صاحب الامررا بگیرند امام باقر ع فرموده است امر ولایت حکومت.و خلافت خداییرا خدا بجبرییل بر از. سپرد و جبرییل بمحمد. ص بر از سپردومحمد. ص بعلی ع وعلی بهر که خدا خواست سپس شما انرا فاش میسازید کیست انکه سخنی راکه شنبده. نگهدارد
امام صادق ع فرمود خدای عزوجل مومن را بهر بلایی مبتلا کند و بهر مرگی پمیراند ولی برفتن عفلش مبتلا نکند مگر ایوب را نمی بینی که خدا پگو ونه شیطانرا بر مال وفززند و همسراو ه داشت مسلط کرد ولی بر عقلش مسلط نکرد تا بان خدارا بیگانگی بپرستد 23 امام صادق ع فرمود وبرای. بنده نرد خدا مقامی است ه بان نرسد جز بوسیله یکی ازودو امریا رفتن مالش ویارسیدن بلایی به تنش و فرمود خدای عزوجل فرماید اگر بنده مومنم دل ازرده. نمیشد سر کافر را بادستمال. اهنین میبستم که هر گز دردسر نشود
پیغمبر. ص فرمود ای گروه مستمندان خوشدل باشید ورضایت قلبی خود را بدرگاه خدا تقدبم. دارید تا خدای. عزوجل شمارابرای فقرتان ثواب دهد و اگرنکنید ثوابی ندارند
15 امام. باقرع فرمود چون روز قیامت سودخدای تبارک وتعالی دستور دهد که. یک مناددر برابرش فریاد کشد کجا هستند فقرا گروه بسیاری بر خیزند خدا فرمایدبندگان. من گویند لبیک پروردگادا فرماید. من شما ارا برای خواری و پستی. شمادر نظرم فقیر نساختم بلکه برای مثل امروزانتخاپتان. کردم در. چهره مردم تامل و جستجوکنید.هر کس بشما احسانی کرده نسبت. بمن. کرده است از جانب من. بهشت را باو. پاداش. دهید
امام صادق ع فرمود از فرزندان ادم مومنی نبود جز انکه فقیر بود و کافری نبود جز انکه توانگر بود تا جناب ابراهیم ع امد وعرضکردپروردگار ما.را وسبله ازمایش کفارمگردان که با خودگویند اگر ایمان. خوب بوداینها فقیرو گرفتار نبودند ویا برخی از ترس فقر ایمان نیاوروند سپس خدا از اینها. دسته. یی را مالدارو دسته یی را نیازمندو از انها. نیز برخی را مالدار وبعضیرا نیازمندگردانید
پیغمبر ص. فرمودای علی نیازمندی امانت خدا نزد خلقش هرکه انرا نرد خود پوشبده دارد خدایش ثواب نماز گزار دهد و هرکه از ان پرده برداردنزد کسیکه میتواند گشابش دهد و تکند او. را کشته است بدان که اورا باشمشیر ونیزه تبر. نکشته بلکه با زخمیکه بدلش وارد اورد کشته است 9 امام صادق ع فرمود خدای عزوجل روز قیامت مانند پوزش خواه بفقرا مومنین توجه کند و فرماید بعزت وجلالم سوگند که شمارادر دنیا بواسطه خواری شما نزد خود فقیر نساختم امروز رفتار مرا با خود می بیند د هرکس در دنیا بشما نیکی نموده دستش را بگیربد ببهشتش در اورید. مردی از فقرا گوید پروردگارا اهل دنیا با یگدیگر دردنیا با یدیگر در دنیا مسابقه گذاشتند با زنها نزدبکی کردند جامه های نازک پوشیده خوراک خوردند در کاخهانشستند ومرکو بهای معروف و مشهور را سوار سدند بمن هم مثل وانچه بانها دادی عطا. فرما خدای وتعالی فرماید برا تو و هر یکاز شما هفتاد برابر انچه باهل دنیا. دادم از اغاز تا انجام. دنیا
مام صادق فرمود اگر مومن برای طلب روزی نزد خدا اصرار نمیورزیدند خدا انها را از انحال به تنگدستی ببشتری منتقل مینمود 6 و فرمود چیزی از دنیا به بنده یی عطا نشد مگر برای عبرت گرفتن و چیزی ازاو بر کنار نگردید مگر ازمودن وفرمود شیهیان خالص ما در زمان دولت باطل جز باندازه قوت و خوراک بهره ندارد خواهید بمشرق روید یا.
بمغرب زنید جز باندازه قوت روزی نیابید
امیرالمونین صلوات الله فرمود بر هر بنده یی چهل پرده کشبده تا وقتی چهل گناه. کبیره مرتکب شود چون مرتکب چهل کبیره شد پرده ها از او برداشته. شود انگاه خدا بان فرشته ها وحی فرماید که بنده ام را با بالهای خود بپوشانید فرشتگان اورابا بالهای. خودبپوشانند. سپس ان بنده کار زشتی را نگذارد جز انکه مرتکب شود تا انجا که با ارتکاب زشتکاری میان مردم ببالد انگاه فرشتگان گویند پرورد گارا این بنده تو هر عملی را مرتکب میشود و ما اگر وما از کرداراو خجالت میکشیم خدای عزوجل بانهاوحی فرماید بالهای خود را از او بردارید چون وچون کارش بدینجا کشد اغاز. دشمنی با. ما. خا نواده. گذارد و انگاه است که پرده او. در زمین. دربده شود سپس فرشتگان گویند پروردگارا این بنده تو پرده را دریده ماند ه است خدای عزوجل بانها وحی فرماید اگر خدا باو نیاز و توجهی میداشت بشما دستور. نمیداد بالها ی خود را از او بردارید شرح مرحوم مجلسی. ره. در بیان پرده های چهلگانه شش قول نقل میکندکه گویا بهترش. اینست انها کنایه از الطاف خداوند سبحان نسبت به بنده خویش است که سبب ترک معصیت. می شود وار تکاب. هر گناه کبیره ای عاصی رامستحق منع. یکی از ان. الطاف مینماید ولی بازهم اورا رسوا نکند و بعرستگان دستور. پرده پوشب و ابرو نگهداری. اودهد تابانجا رید که. شاعر گوید لطف. حق. باتو مدارا ها کند چونکه. از حد بگذرد. رسوا. کند
عبید بن زراره گوید از امام صادق ع راجع بکبایر پرسیدم فرمود انها در کتاب علی ع هفت است 1 کفر بخدا ادم کشی 3 نافرمانی پدر مادر 4خوردن ربا بعد از دانستن 5 خوردن مال. یتیم بنا حق 6. فرار از جهاد7 تعرب بعداز هجرت عرضکردم انها. بزرگتربن. گهانانند فرمود اری عرضکردم گناه. خوددن.یک درهم از مال بناحق. بزرگتر است ترک نماز فرمود ترک نماز عرضکردم شماکه ترک نمازرااز کبایر نشممردی فرمود نخستین چیزی که بتو ،گفتم چه بود. عرض کردم کفر فرمود تارک. نماز کافر است یعنی بدون. علت وعذر
رسولخدا. ص فرمود نبود زمانیکه جرییل نزد من اید جز ان انکه غالبا میگفت ای محمد ازو دشمنی مردم بپرهبز 5 امام صادق ع فرمود جبرییل به پیغمبر گفت از گفتگو و ستیزه با مردم. بپرهیز 7 امام صادق فرمود از بر انگیختن شر بپرهیزید زیرا دشمن دل را مشغول کند و مو جب. نفاق شود و کینه ها پدید ارد 10 رسولخدا. ص فرمود هیچکاه نبود که جبرییل نزد من ابد جز انکه مرا موعظه مبکردو اخرین سخنش بمن این بود که ار دشمنی با مردم بپر. هیز زیرا که ان عیب نهفته را اشکار کند وعزت را ببرد
ه
داود رقی گوید شنیدم امام صادق ع میفر فرمود از خدا پروا کنید بر یگدبگر حسد مبرید همانا از جمله مقررات دینی عیسی بن مریم گردش در شهرها بوددر یکی از گردشها مردی کوتاه قد که غالبا ملازم عیسی ع و اصحاب انحضرت بود همراهش شد چون عیسی بدریا رسبد با یقین درست فرمو د بسم الله وبر روی اب راه رفت چون مرد کوتاه قد عبسی. را دید که بر روی اب میگذرد او هم با یقین درست گفت بسم الله وبر روی اب براه اب افتاد براه افتادتا بعیسی بن. ه رسید ان،اه خود بینی اورا گرفت با خود گفت این عیسی روح الله. است که. بروی. اب میرودو من هم روب اب میروم پس. او را برمن چه فضلیتی باش انگاه در اب فرو زفت از عیسی فریاد رسی خواست عیسی دستش را گرفت ازاب بیرون اورد و باو گفت ای کوتاه فد چه گفتی که در اب فرو رفتی گفت. من گعتم این روح الله است که روی اب راه. میرود من هم روی اب داه مبروم مرا خود بینی فرا گرفت عیسی باو فرمود خودرا در جایی گذاشتی که خدایت در انجا نگراشته پس خدا. بسبب این. گفتار ترا مبغوض داشت واز انچه. گعتی بسوی خدای عزوحل توبه کن. امام. ع فرمود انمرد توبه کرد و بر تبه ایکه خدا برایش. قرار داده برگشت پس از خدا. پروا کنید و بر. یکدیگر. حسد نبرید
سعد خفاف گوید. حضرت باقر ع فرمود ای سعد قران را بیاموزید زیرا قران در بهترین صورتها که مردم دیده اند روز قیامت بیابد و مردم در بکصدو بیست هزا رصف هستندکه هشتاد هزار ان صفها از امت محمدآست ک چهل هرار صف از امتهای دیگر پس بصورت مردی در برابر صف مسلمانان در ایدو انها بوی نظر کنند وگوبند. معبودیجز خدای بردباروکربم نیست همانا این مردی از مسلمانان است که بسیماو صعت اورا بشناسیم جز اینکه او در باره قران کوشاتر از ما بوده واز اینرودرخشندگی وزیبایی وروشنی بیشتری باو داده شده که بما داده نشده سپس از انها. بگذردوتا در برابر صف شهیدان. است که ما اورابسیماو صعت بشناسیم جز ابنکه او از شهیدان در دریااست و از این جا باو زیبایی و برتدی داده. اند و بمانداده اند فرمودپس بگذردتا بصورت شهیدیدر برابرصف شهبدان دریارسد پس انان باو نگاه کنندو شگفت انهابسیارگردد و گوینداین از شهیدان در دریا است که ما اورا بملامت وصفت بشناسیم جز اینکه ان جزیره که این مرددر ان شهیدشده هولنا کتر ار جزیره ای که مادر ان گرفتار شدیم بوده ودویاین جهت است که باو درخشنو گی و زیبایی و روشنی بیشتری از ماداده اندپس از انان نیز بگذرد تا صف پیغمبران ومرسلین رسددر صورت یک پیمبر مرسل بقه. دار د
امام صاوق ع فرمود اهل ایمان برادد بگدیگرندو فرزندان یک پدر مادر باشند چون از مردی رگی زده شود دیگران برایش بیدار خوابی کشند چنانچه گاهی مومنی را شب خواب نبرد سپس معلوم شودکه بیکی از برادران. ایمانیش بلایی رسبده است جابر چعفی گوید در برابر امام باقر ع بودم که گرفته شدم بجضرت عرضکردم گاهی. بدون اینکه مصیبتی بمن رسد یا ناراحتی بسرم ریزد. اندوهگین میشوم تا انجاکه خانواده. ودوستم اثرش را در زخسارم مشاهده کنند فرمود
رسولخدا ص فرمود هر که صبح کند و بامور مسلمین همت نگمار.د مسلمان.نیست 2. رسولخدا ص عابد ترین مردم کسی ا ست که نسبت بهمه مسلمین خیر خواه تر و پاکدلتر باشد امام صادق ع میفرمود بر تو باد که برای خدا نیبت بمخلوقش خیرخواه باشی که هر گز. خدا را بعملی بهتر از ان ملاقات. نکنی4 وفرمود هرکه بامور مسلمبن اهنمام. نورزد. ورزد مسلمان نیست
امام صادق میفرمود هرگاه یکی از شما اهنگ. کار خیری کند نباید تاخیرش انداز د زیرا بنده. گاهی. نماز میخواند یا روزه میگیرد و باو گفته میشودپس ازاین هر چه خواهی بکن که خدا ترا امرزید یعنب گناهان گذشته ات امرزیده شد در اینده مواظب باش ببین چه خواهی کرد شرح مقصود از این دوایت ایتستکه عبادتیکه موجب. امررزش بنده و تقرب اکاملش بجناب حق متعال میشود از او مستور و پوشیده است ونمیداند چگونه. عملی است. از اینروباید نسبت بهر. کاد خیر وعمل نیکی که تصمیم گرفت فوری اقدام کند و تا خبر نیندازو که مبادا ان عمل موجل امرزشش. باشدو ازاو قوت شود چنانکه پیغمبرص فرماید ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات. الا فتعر. ضوالها. برای پروردگارشما در. دوران. عمرتان نسیمهای رحمتی. است بهوش باسید وحودرا در معرض انها در اورید
رسولخداص خدای عزوجل فرماید رشک اورترین دوستانم نزد من مدد سبک. حال است که. قیود تشریعات ندار د. بهره. یی. از نماز داردعبادت. پروردگارش را در نهان وباطن نبکو انجام میدهد در میان.مردم گمنام بووه روزیش را بقد ر. کفاف فدارداده. وبر ان صبر نموده مرگش زود برسد میداثش اندگ و گریه. کنندگانش اندک است 2 رسولخدا ص فرمود خوشا حال انکه مسامان باشدو زنگیش بقدر. کفاف 3. و فرمود بار خدایا به محمد. ال محمد ص دوستان انها. پاکدامنیو بمقدار کفاف روزیکن و بدشمنان محمد وال محمدمال و فرزندش. روزب کن
مردی بامام صادق ع شکایت کرد که طلب روزی میکند و بدست میاورد ولی قانع نمیشود نفسش با او برای بیشتر نزاع مبکند و عرضکرد بمن چیزی بیاموزکه از ان منتفع. شوم امام فرمود اگر اندازه کفابت بی نیازت کند کمتر چبز دنیاخوراک سیر کنندهو جامه ساتر بی نیازت کند و اگر انداره کفایت بی نازت نکند هرچه در دنیاهست بی نبارت نکند چنانکه. تشبیه. دنیا. به. کرم ابریشم و اب دریا در سابق بیان شد. 11. امییرامومنین ع فرمود هرکه از دنیابمقداری که بسش باشد راضی شود کمترین چیز دنیا کفایتش کند و هرکه. باندازه ایکه بسش باشد راضی نشودچیزی از دنیا کفایتش نکند
عمروبن هلال گوبد اما باقر.مبادا ببالادست خود چشم بدوزی که در این باره انچه خدای عزوجل به پبغمبرش. ص فرمود بس است از مالها و فرزندانشان خوشت نیابد در شگفت نشوی 56 سوره 9 و فرمود دیدگان خوبش را بانچیز ها که رونق زندگی دنیاست و بگروهی از ایشان بهره دادیم نگران مساز131. سوره 20. و اگر در باره این موضوع شک و ترددی. یافتی زندگی رسولخدا ص را بیاد اور که خوراکش جو حلوایش خرما و اتش گیره اش. شاخ درخت. خرما بود اگر.پبدا مبکرد
امام باقر ع فرمود همانا خدای عزوجل میفرماید بعزت. وجلال و عظمت و علو و بلندی مقامم. سوگند که هیچ بنده یی خواست مرا برخواست. خود اختیار نکند جز انکه زندگیش را روبراه کنم از تباهی نگهش دارم و اسمانها وزمین را ضامن را روزیش سازم و خودم پشت سر تجارت هر تاجری برای او باشم یعنی دل. تجار را متوجه او کنم تا با او دادو ستد کنند وسود برد یا انگه خودم بجای تجارت هر تاجری باو. سود. رسانم
در صدر اسلام نسبت بکسانی بودند که از مکه و ابادیهای دیگر کفر نشین بمدینه و مرکز اسلام هجرت نموده بودندبر گشتن انه با مسلمین دیگر ببلاد کفر تعرب بعد از هجرت میگفتند و یکی از گنا هان کبیره و بمنزله ارتدادبوده. ولی. در اعصار ایمه ع. ودوران. غیبت تعرب اینستکه مسلمانی. در بلادکفر بوده ودر انجا ور اظها ر اسلام وتعلم احکام. ممنوع ومعذور باشداقامت. اودر انجااز گنا هان کبیره است وبرخی ار علما تعرب را تممیم داده و حتی شامل. کسی دانسته اند که مشغول تحصیل علمی شو و سپس. ترک ان کند
ابن محبوب. گوید یکی. ازاصحاب نامه یی نوشت. بمن داد کهبحضرت ابوالسن ع دهم در ان نامه پرسیده بودکبایر چند تا ست و چیست حضرت نوشت کبایر کسی که از انچه. خدا بر ام بدوزخ تهدید کرده دوری کنید کردا ر های بدش پوشیده میشود اگر مومن باشدو هفت گناهیکه موجب دوزخ میشود 1 ادمکشی حرام نه کشتن قاتل مهاجم. و مانند 2. نا فرمانی پدر ومادر بدرجه عاق انها شود ربا خواری 4 تعرب بعداز هجرت 5 متهم ساختن ن پارسا ب 6 خوردن مال یتیم 7 فرار ار جهاد
احمد بن محمد بن ابی نصر گوید از حضرت رضا. ع راجع بقبر فاطمه علیها السلام پر سبدم فرمود در خانه خود بخاک سبرده شد سپس چون بنی امیه مسجد را توسعه دادند جزه مسجد شد شرح مجلسی ره گوید فول اخیر که از این روایتاستفاده میشود صحیحترین افوالست زیرا اخبار بسیاری بدین مضمون وارد شده ومن انهارا در کتاب بحار ذکر نموده ام. امام صادق ع میفرمود اکر خدای تبارک و تعالی امرالمومنین ع را برای فاطمه نمیافرید در روی زمین از ادم گرفته تاهر بشری بعداز او همسرب برای او نبود
موسی بن جعفر ع فرمود رسول خدا ص نشسته بود که. رشته ایکه 24 چهره داست واردشد پیغمبر ص فرمود محبوبم جبرییل من تورا هیج گاه باین صورت ندیدهام فرشته گفت من جبرییل نیستم ای محمد مرا خدای عزوجل فرستاد تا نور را جفت گیری گردانم فرمودکه را باکه گفت فاطمه را با علی وچون فرشته پشت کردانید میان دوشانه اش نوشته بود محمد رسول خداست علی وصی اوست پیغمبر از کی این جمله میان وشانه تو نوشته شده عرضکرد بیست و دوهزار سال پیش از خلفت ادم
امام باقر ع فرمود چون فاطمه نام علیهنچما السلام متولد شد خدا بفرشته ای وحی کرد تا بزبان محمد صلی الله علیه واله که اورا فاطمه نام گذارد سپس فرمود من ترا از جهل باز گرفتم و بعلم پیوستم با علم از شیر باز گرفتم واز خون حیض باز گرفتم انگاه امام باقر ع فرمود بخدا سوگند که خدا اورا با علم از شیر واز. واز خون حیض در عالم میثاق باز گرفت 7 پیغمبر ص بفاطمه ع فرمود بر خیز وان سینی را بیرون ار او بر خاست و سینی را اورد که در ان نان روغن مالیده و گوشت پحته بود پیغمبر ص با علی فاطمه وحسن وحسین 13روز از ان می خوردند سپس ام ایمن حسین ع رادید چیزی از ان نان و گوشت با خود دارد باو گفت این از فرمود چند روز است که ما ا این غدا را میخوریم ام ابمن نزد فاطمه امد وگفت ای فاطمه هرچه ام ایمن. دارد بفاطمه وفرزندانش متعلق است اما فاطمه هر چه دارد بام ایمن از ان چیزی نمیرسد فاطمهگقدری از ان را برای او اورد وام ایمن از ان بخورد وعذای. ان سینی. تمام شد پیغمبر باو فرمود اگر بام ایمن نمبیخوراندی تا روز قیامت تو وذریه تو از ان میخوردند انگاه امام باقر ع فرمود ان سینی نزد ماست وقابم ما ع درزمان خود ان را بیرون اودد
مفضل گوید بامام صادق عرضکردم کی فاطمه را غسل داد فرمود امبرالمومنین من این مطلب را از گفته انحضرت بزدگ شمردمو تعجب کردم فرمود گویا از انچه بتو خبر دادم داتنگ شدی عدضکردم چنین است قربانت فرمود دلتنگ. مباش زبرااو صدیقه معصوم است وچز معصوم است وجز معصوم نبایداوراعسل دهد. مگر نمبدانی که مریم را جز عیسی غسل نداد5 امام بافر و امام صاوق علیهما السلام فرمودندچون ان مردم کردند انچه. کردنددر خانه را اتش زدند علی ع را بمسجدبردند. فاطمه ع گریبان عمر را گرفت واوراپیش کشیدو فرمود همانا بخدا ای پسر خطاب اگر من از رسیدن بلا به بیگناهان کراهت نداشتم مفهمیدی. که خدارا سوگندمی دادماورا زود اجابت کننده مییامییافتی.یعنی من نفرین میکردم و بزودی بلانازل میشدو ترا وبیگنا هان را شامل. میگشت ولی نمیخواهم بیگناهان باتش. تو بسوزند
سلام برشماوداع کننده ایکه نه خشمگین استونه دلتنگه زیر اگر ارانجا برگردم بواسطه دلتنگم نیست. اگر بمانم بواسطه بد گمانی بانچه خدا بصابران. وعده فرمودند نباشد وای وای باز هم برد باری مبارکتر و حوش نمارتر است ا،گر چیرگی دشمنان زور گو نبود که مر اسرزنش کنند یآقبر فاطمه ع را بشناسند و نبش کنند اقامت ودر نگهدر انج را چون معتکفان ملازمت مینمودم. ومانندزن بچه مرده بر این مصیبت بزرگ شیون می گردم. در برابر نظرخدا دخترت پنهان بخاک سپرده شدوحقش پایمال گشت واز ارثتش جلو گیریشد با انکه دیر زمانی تگذشته و یادتو کهنه نگشته بود ای رسول خدا شکایت من تنهابسوی تنها بسوی خداست وبهترین دلداری از جانب تو است ای رسولخدا چون در مرگ تو صبر کردم. یا برای گفتار تو درباره سپر دورود خدابر تو وسلام ورضوانش بر فاطمه باد
حسین بن علی ع فرمود چون فاطمه وفات کرد امیرالمومنین ع اورا پنهان بخاک سپرد و جای قبرش را ناپدبدکرد سپس بر خاست وروبجانب قبر رسولخدا ص کرد وگفت سلام بر تو ای رسولخدا از جانب من واز جانب دخترت و دیدار کننده ات و انکه در خاک رفته وازمن جدا شده ودر بقعه تو امده وخدا زود رسیدن اورا نزد تو برایش. برگزیده ای رسولخد شکیبایبم از فراف محبوبه ات کم شدهک خود داریم از سرور ن جهان نا بود گشته جز ابنکه برای من در پی رویاز سنت تو که دد فراقت کشبدم جای دلداری باقی است زیرا من سر ترا در لحد ارامگاهت نهادم وجان مقدس تواز میان گلو وسینه من خرج سد یعنی هنگام جان دادن سرت بسینه من چسبیده بود اری در کتاب خدا برای من بهترین پذیرش و صبر بر ابن مصیبت است انا لله و انا الیه راجعون همانا امانت پس گرفته شدو گروگان در یافت گشت و زهرا از دستم ربوده شد ای رسول خدا دیگر چه اندازه این اسمان نیلگون و زمبن تبزه در نظرم زشت جلوه میکند اندوهم همیشکی باشد وشبم در بیخوابی گذر درغمم پیو سته در دلست تا خدا خانه ای را که تو در ان اقامت داری برایم بر گزیند بمیرم و بتو ملحق شوم غصه ای دارم ل خون کن و اندوهی دارم هیجان انگیز چه زود میان ما جدایی افتاد تنهابسوی خداشکوه میبرم
فاطمه علیها و علی بعلهاالسلام پنج سال بعداز رسولخدا متولد شد وزمانی وفات کردکه 18 سال و 75 روز داشت و بعداز یدرش. ص زندگی کرد امام صادق ع رمود فاطمه ع بعداز پیغمبر ص 75 روز نده بود واز مرگ پدرش اندوه سختی اورا گرفته بودجبرییل نزدش میامد واو رادر مرگ. پدرش. نیکو تعزیت میگفت خوشدلش میساخت و از حال. پدرش مقام اوو انچه بعداز وی برای ذریه اش پیش میاید گزارش میداد و علی. علیهمالسلام انهارا مینوشت 2 موسی ابن جعفر ع فاطمه ع صدیقه بسیار راست گو و معصوم و شهیده بود ودحتران پبغمبران حایض نمیشوند
امام صادق ع فرمود چون امیرامومنین ع را غسل دادند از جانب خانه صدا امد که اگر شما جلو تابوت را بگیریداز گرفتن دنبالش بگیربد از گرفتن جلو ایوده ایوده باشید 11 امام صادق ع مبفرمود چون امبرالمومنین ع وفات کرد امام حین و امام حسین علیهمااسلام با دو مرد دیگر جنازه اش را بیرون بردند چون از شهر کوفه خارج شدندکوفه بدست راست خود قرار دادند وراه چبانه صحرا و عید گاه. گورستان را پیش گرعتند تاان را پفری رسانیدند. ودر انجا دفنش کردند و قبرش را هموار نموده مراجعت کردند
امام باقر ع فرمود چون امیرالمومنین ع وفات کرد حسن بن علی ع در مسجد کوفه بپاخاست وحمدو تنای خدا گفت وبر پیغمبر ص درود فرستاد سپس فرمود ای مردم در اینشب مردی وفات کردکه پیشینیان باونرسنداو پرچمدار. رسولخداص بود که جبرییل در طرف راست و مبکاییل در طرف چپش بودند از مبدان.جنگ برنمیگشت جز اینکه خدا باو فتح و پیروزی میداد بخدا که او از مال. سفید سر خ دنیا حز هفتصد درهم که ان هم از عطایش زیاد امده بوده باقی نگذاست و میخواست با ان پول خدمتگزاری برایخانواده اش بخرد بخدا که او در شبی وفات کرد ه یوشع بن نون وصی موسی وفات کرد و همانشبیکه عیسی بن مریم. باسمان بالا رفت و همان شبیکه فران فرود امد
دنیا
امام صادق ع فرمود امیرالمومنین ع دایهی هایی در قبیله بنی مخزوم داشت جوانی از انها خدمتش امدو عرضکرد دایی جان برادرم مرده و من در مرگش سخت غمگین شده ام حضرت باو فرمود مبخواهی اورا ببینی عرضکردم اری قبرشرا بمن نشان ده پس خارجشد و برد رسولخداص را بکمر بست چون نزد قبر رسیدلبهایش بهم میخورد سپسا. پایش. بقبراورداو از فبر بیرون امد و بزبان فارسی سخن گعت مبگفت امبدالمومنین ع فرمود مگر وقتی تو مردیاز عرب نبودی گفت چراولی بروش فلان فلان مردیماز این رو زبان مادگرگون شد
مرد نصرانی گفت اولین اخرین این مردان معرفی کن فرمود او صاف بیگدیگر شباهت دارند و ممکن نیست شخصی را با بیان اوصافش کاملا مشخص و ممتاز ساخت ولی من سومی ان قوم یعنی امام حسین ع را برای تو معرعی میکنمکه چه کسی از نسلاو ظاهر میشود مقصود حضرت قایم ع است واوصاف اودر کتابها یی که بر شما نازل شده هست اگر تغییرش. نداده و تحریفش. نکنید و کفر نورزید ولی از قدیم ابن کاراکرده ابد نصرانی گفت من انچه را میدانم از شما پنهان نکنم و بشما دوروغ نگویم شمارا تکذیب نکنم و شما راست ودروغ گفتار من میدانیدبخدا سوگند که خدا از فضل و نعمت خود بخشی عطا کرده که بخاطر هیچکس خطور نکند و کسی نتواند پنهانش کند و کسی هر چند درو غگو هم باشد نسبت بان دوروغ نتواند گفت هر چه من در این باره گویم است ودرست و چنانستکه بیان فرمودی انچه فرمودی درست است ومطابق واقع موسی بن جعفر ع هم اکنون بتو خبری دهم که جز اندکی از خوانندگان کتب اسمانی ندانند بمن بگو اسم مادر مربم چه بودو در چه روزی روح عیسی در شکم او دمبده شد ودر چه ساعت از روز بود و د.ر چه روزی مریم ع را زاییدودر چه ساعت از روز بود. نصرانی گفت نمیدانم موسی بن جعفر ع فرمود اما مادر مربم نامش مرثا بود که در لغت وهیبه می باشد و اماروزیکه مریم بار دار گعت روز جمعه هنگام ظهربود وان روزیلود که روح الامین جبرییل. از اسمان فرود امد و برای مسلمین عیدی مهمتر از ان نیست خدای تبارک وتعالی ومحمد صلی الله علیه واله سه شنبه بود ودر چهار ساعت و نیم از روز بر امده سپس فرمود نهری را که مریم عیسی را در کنار ان زایید میدانی کدام نهر بود گفت نه فرمود ان نهر فراتست که درختان انگور و خرما در کنار انست هیچ نهری از لحاظ درختان انگور و خرما با فرات برابر نبست و اما روزبکه زبان مریم بسته شد و قیدوس پادشاه یهود انزمان فرزندان و پیروان خودرا طلبید تا اورا یاری کنند ال عمران را بیرون لرو تا بمریم بنگرند و انها انچه را خدا در کتاب تو انجیل و کتاب ما قران بیان کدده کفتند فهمیده ای گفت اری همبن امروز خوتنده ام فرمود بنابر این از مجلس بر نخیزی تا خدا ترا هدایت کند
فرمود حم سوگند بکتاب روشن که انرا در شبی مبارک نازل کروه ایم که ما بیم دهنده ایم در انشب هر امری محکمی را فیصل دهند 4 سوره44 تفسیر باطنیاب ایات چیست فرمود اما حم محمد ص است وان در کتابی است که بر هود نازل گشته و از حروفش کاسته شده یعنی در کتاب هود از محمد به حم تعبیر شده ودو حرف دان از نظر تخعیف یا جهت دیگری افتاده است واما کتاب روشن امیرالمومنین ع است واما شب مبارک فاطمه علیهماالسلام است و اما اینکه فرماید در انشب هر امر محکمی را فیصل دهند یعنی ان فاطمه خیر بسیاری زاید وبیرون دهد و ان مردی حکیم ومردی. حکیم مردی حکیم است یعنی امام حسن وامام حسین و زینالعابدین علیهم السلام اند و امامان دیگر هم باینها عطف میشوند
گفتم نه بلکه من با تن ومال خود توانایی مسوفرت دارم فوری برو بیثرب گفتم یثرب را نمیشناسم گفت برو تا برسی بمدینه قبیله بنی غنم بن مالک بن نجار را بپرس که نزدیک در مسجد مدینه ترا نزدشان می فرستم سختگیر است و خلیفه سختگیر تر انگاه نشانی بنی عمرانوبن مبذول را که در بقیع بیر است بگیر و سپس بپرس موسی بن جعفر کیست و منزلش کجاست وایا بسفر رفته یا حاضر استا ر بسفررفته بودنزدش برو که مسافرت او از راهی که اکنون سویش میروی نزدیکتر است انگاه باو خبر من با پرود رگار خود بسیارمناجاتمیکنم و از او میخواهم که مرا بدست شما مسلمان کند مرد نصرانی ایستاد و بعصای خود تکیه کرده این داستانرا که در خواب دیده بود بیان کرد سپس گفت اقای من اگر بمن اجازه دهی تکفیر کنم و بنشینم عرمود اجازه میدهمکه بنشیتی لی اچازه نمیدهم که تکفیر کنی پس بنشست وکلاه نصرانیت از سر بگرفت انگاه عرضکرد قربان اجازه سخن مبدهی فرمود اری تو فقط برای ان امده یی نصرانی گفت جواب سلام دفیقم بده مگر شما جواب نمیدهی امام فرمود جواب رفیقت اینستکه خدا هدایتش کند و اما. سلام زمانی است که بدین ما در اید نصرانی گفت اصلحک الله من اکنون از شما سوال مبکنم فرمود بپرس گفت بمن خبر ده ز کتاب خدایتعلی که ان را بر محمد نازل کرده و بدان سخن گفته و بدان سخن گفته و انرا بانچه بابد معرفی کرده بقیه دارو
یعقوب بن جعفر بن ابراهیم گوید خدمت موس بن جعفر ع بودم که مردی نصرانی نزد انحضرت امد ما در عریض وادی مدینه بودیم نصرانی عرضکردم من از شهری دور و سفری پر مشقت نزد شما امده ایم و 30 سالت ه از پروردگارم در خواست میکنم که مرا ببهترین دینها وبسوی. بهترین وداناترین بندگان خود هدایت کند تا انکه شخصی در خواب من امد و مردی را که در علیا دمشق است بمن معرفی کرد من نزدش رفتم و بااو سخن گفتم او گفت من از تمام همکبشان خود داناترم ولی از من داناترهم هست من گفتم مرابکسیکه از تو داناتر است رهبری کن زیرا مسافرت برای من دشوار وسنگین نیست من تمام انجیل و مزامیر داود وچهار سفر از تورات و ظاهر تمام قرانرا خوانده ام دانشمند بمن گفت اگر علم نصرانیت را میخواهی من از تمام عرب و عجم بان داناترم و اگر علم یهودبت خواهی باطی بن شر حبیل سامری ور این زمان داناترین مردمست و اگر علم اسلام وتورات و انچیل و زیور و کتاب هود و هد کتابی که بر هر پیغمبری درز مان تو وزمانهای دیگر نازل شده و هر خبری که از اسمان نازل. شده که کسی انرا دانسته یا ندانسته ودر انست بیان هر چیز و شفا برای. جهانیان و رحمت برای رحمت چوومایه بصیرت کسیکه خدا خیر اورا خواهد و انس با خق است اگر چنین شخصی را میخواهی ترا بسویش رهبری کنم اگر توانی باپایت نزوش رو و اگر نتوانی با سر زانو و اگر نتوانی با کسبدن نشبنگاهو اگد نتوانی با چهره بزمین کشیدن
امام صادق ع فرمود حمیده از پلیدیها پاکست مانند شمش طلا و فرشتگان همواره اورا نگهداری کردند تا بمن رسبد بجهت کرامتی که خدا نسبت بمن و حجت پس از من فرمود 3 ابو خالد زبالی گوید چون موسی بن جعفرع را در نخستین بار در نخستین بار نزد مهدی عباسی میبردند در زباله منزل رد من با او سخن میگفتم حضرت مرا اندوهگین دید فرمودای ابا خالد چرا ترا اندوهگین نباشم در صورتیکه شما بسوی طغیان گر. میبرند و نمیدانم چه .بسرت میاید فرمود. مرا باکی نیست چون فلان ماه و فلان روز رسد در یک میلی خودرا بمن برساند پس از ان ن کاری جز شمردن ماهها وروز ها نداشتم تا انروز که امام فرموده بود فرارسید خود را بسر یک میلی رسانیدم و انجا بود.م تا نزدیک بود خورشید غروب کند شیطان در دلم وسوسه کرد و ترسیدم در انچه امام فرموده شک کنم که نگاه یک سیاهی را دیدم از طرف عراق پیش امد من به پیشوازشان رفتم دیدم حضرت ابوالحسن موسی بن جعفرع در جلو قافله بر استری سوار است بمن فرمود اهای اباخالد بازهم بگو ای ابا خالد عزضکردم لبیک یابن رسول الله. فرمودشک نکن زیرا شیطان دویت داردکه تو شک کنی من عرض کردم خدا را شکر که شما را از چنگه انها خلاص کرد فرمود مرا بار دیگر بسوی انها باز گشتی استکه از چنگاشان خلاص نشوم ودر زندان سند بن شاهک جان سپارم
پدر عیسی بن هبدالرحمن گوبد ابن عکاشه خدمت امام باقر ع امد و امام صادق ع نزدش ایستاده بود قدری انگور برایش اوردند حضرت فرمود پبر مرد ساخورده کودک خردسال انگور را دانه دانه. میخورد وکسیکه میترسدسیر نشود سه وچها ر دانه مبحوردو تو دوانه. دودانه بخور که مستحب است سپس ابن عکاشه بامام بافر ع عزضکرد چرا برای ابو عبدالله امام صادق ع زن نمیگبربد. او که بسن ازدواج رسیده امام باقر ع که در برابر کیسه پول سر بمهری بود فرمودبزودی برده فروشی از اهل بربر میاید ودر میمو،ن منزل مبکند بااین کیسه پول دختری برده برایش. میخریم. مدتی گذگشت تا انکه ما روزی خدمت امام باقر ع رسبدیم بما فرمود میخواهید بشما خبر دهم از ان برده فروشیکه بشما گفتم امده است بروید وبا این کیسه پول ازاو دختری بخرید ما نزد برده فروش امدیم او گفت هرچه داشتم فروختم مگر دو دخترک بیمار که یکی انها از دبگری بهتره است امید بهبودیش بیشتر است گفتیم انها را بیاور تا ببینم چون اورده گفتیم این نبکو تر را نزدیک. ببهبودی را چند می فروشی کفت بهفتاداشرفی گفتیم احسان کن تخفیفی بده گفت از 70 اشرفی کمتر نمیدهم گفتیم اورا بهمین کیسه پول میخر،م هر چه بود ما نمیدانیم در ان چقدر است مردی گه س وریشش داشت نزد او بود گفت باز کنید و بشماربد برده فروش گفت با نکنبد زیرااگر از 70 اشرفی دو جو 1 حبه لوزن دوجو و بک شصتم. دبنار است پیر مرد گفت نزدیک بیایید ما نزدبکش رفتیم و مهر کیسه را باز کردیمو اشرفی هارا شمردیم بی کم وزیاد70 اشرفی بود دختر را تحویل گرفتیم و نزد امام باقر ع بردیم جعفر نزدش ایستاده بود امام باقر ع سر گذشت مارا بخود خبر داد سپس خدا را سپاس وستایش کرد وبدختر فرمود نامت چیست گفت حمبده فرمود حمیده باشی در دنیا ومحموده حمبده و محموده ستوده وپسندیده در اخرت بگو بدانم دوشیزه هستب یا بیوه گفت دوشیزه ام فرمود چگونه تو دوشیزه. ای ور صورتیکه هر دختری که دست برده فروشان اعتد خرابش میکنند دختر گفت او نزد من مبامد ودر وصعیکه شوهر با زنش مینشیند مبنست ولب خدا مرد سروریش سفیدی را بر او میسلط. میکردو اورا چندان سیلی میزدکه ار نرد من بر میخاست او چند بامن چنین کردوپیرمردهم چند بار با او چنان کرد سپس فرمود ای جعفر ابن دحتر را نزد خود برو بهترین شخص روب زمین یعنی موسی بن جعفر علیهما السلام از او متولد شد
ابوالحسن موسی بن جعفر بسال 128 و بقولی در 129 در ابوای منزلی است مبان مکه و مدینه متولد شد ودر ششم ماه رجب سال 183 بسن 55 سالگی در گذشت وفاتش بغداد ر زندان. سندی بن شاهک بوده. وهارونالرشید انحضرت را در بیستم شوال سال 179 از مدینه بیرون برد و هارون در ماه رمضان زمانیکه از عمره باز میگفت بمدینه امد سپس هارون. بحج رفت وان خضرت را با خود برد انگاه از راه بصره باز گشت ک امامرا نزد عیسی بن جعفر زندانی کردباز اورا ببغداد فرستاد ونزد سندر بن شاهک زندانی کرد انحضرت در زندان سندی در بغداد در گذشت ودر قبرستان قزیش بخاک یپرده ش مادرش ام ولدک نامش حمیده بود
ابو جعفر گوید ابو عبدا لله جعفر بن محمد ع در 65 سالگی بسال 148 در گذشت بعداز مام باقر ع 34 سال زندگی. کرد 8 یونس بن یعقوب گوید شنبدم موسی بت جعفر ع میعرمو دمن پدرم را در دوجامهشطوی که لباس احرامش بود و نیز با یکی از پیراهنهای خودش و عمامه علی بن الحسین ع و بردیکه انرک بچهل دینار خربده بود کفن کرد توضیح شطا نام قریه ایست نزدیک مصر که پارچه هایی را که در انجا میبافند شطوی مینامندو برد بضم باه پارچه راه راهی بود که بدوش میانداختند ونوع خوبش رادر یمن میبافته اند
صفوان بن یحی گوید جعر بن محمد بن اشعش بمن گفت میدانی، سبب وارد شدن ما در مذهب تشیع وشناسایی ما بان چه بود با انکه نزد ما هیچ یادی از ان نبود و بانچه مردم شیعیان داشتند ما معرفت نداشتیم گفتم داستانش چبست کفت ابو جعفر ابوالدوانیق یعنی منصور دوانیقی دومین لیفه عباسی ودانق یکدانک درهم است که تقریبا یک پشیز میشود واین لقب را مردم از نظر خست و بخلش باو. داده اند زبرا برای کندن نهر کوفه از مردم سری یکدانق گرفت بپدرم ابو محمد ن اشعث گفت ای محمد مردی خردمند برایم بجوکه بتواند از جانب من پرداخت کند پدرم گفت اورا برایت یافته اماو فلان شخص پسر مهاجر است که دایی من است گفت نزد منش بیاور من داییم را نزد او بردم. ابو جعفر باو گفت ای پسر مهاجر آین پول را بگی. و بمدینه برو نزد عبدا. لله بن حسن بن حسن و جماعتی از خاندانش که جعفربن محمد هم میان انهاست وبانها بکو من مردی غریب و از اهل خراسانم که گر وهی از شیعیان. شما در انجایند واین پول را بروی شما فرستاده اندو بهر یک از انها پول بده و چنین چنان شر ط کن یعنی. بگو اینکه بر خلیفه بشورید و قیام کنید ما پشتیبان شما هستیم و نظیر این سخنان چون پو لهارا گرفتند بگو من فرستاده پیغام اورم دوست دارم رسیدی از دستخط شما داشته باشم پسر مها جرپولها را گرفت و بمدینه رفت سپس نزد ابوالدوانیق باز گشت محمد بن اشعث هم نز.د ا. بود خلیفه کفتچه خبر اوردی گفت نزد انها رفتم و پولها را پرداختم این رسید هایی است که بخط خودشان نوشته اند غیر جعفر بن محمد که من نزدش رفتماو در مسجد پیغمبر ص نمار میگزارد پشت سرش نشستمو گفتم هستم تا نمازش راتمام کند انگاه انچه باصحابش گفتم باو باز خواهم گفت شتاب کر د نمازش را بیایان رسانید و متوجه من شد و فرمود ای مرد از خوا پروا کن واهل بیت محمد ص را مغریب که انها بدولت بنی مروان سابقه نزدیکی دارند چون از انها ستم بسپاریددیده اند همگی محتاح ونیازمندی پول ترا قبول مبکنند من گفتم موضوع. چیست اصلحک الله او سرش را نزدیک من اورد وانچه میان وتو رعته باز گفت مثل اینکه سومی ما بود ابو جعفر دوانیقی گفت ای پسر مهاجرا هیچ اهل بیت پیغمبری نباشد جز انکه محدثی در میان انهاست محدث خاندان ما در این زمان جعفر بن محمد است این بود دلیلی که سبب عقبده ما باین مذهب تشیع گشت راجع بمعنی محدث لحدیث 703. 707 رجوع شود
ابو بصیرگوید من همسایه ای که پیرو سلطانی بود و از راه رشوه و غصب وحرام مالی را بدست اورده بود مجلسی برای ن اوازه خوان اماده میساخت و هگی نزدش انچمن میکردند خودش هم می. مینوشید من بارها بخودش شکابت بردم و گله کردم ولی او دست بر نداشت چون پافشاری زباد ردم بمن گفت من مردی گرفتارم و تو مردی. هستی بر کنار و با عافیت اگر حال مرا بصاحبت امام صادق ع عرضه کن امیدوارم خدا مراهم بوسیله تو نجات بخشد گفتا. او در دلم تاثیر کرد چون خدمت امام صادق ع رسیدم حال او رابیان کردم. حضرت بمن فرمو دچون. بکوفه باز گردینزد تو اید باو بکو جعفر بن مجمدمیگوی تو انچه را بر سرش هسی واگذا ر. من بهشت را از خدا برای تو ضمانت مبکنم چون. بکوفه باز گشتم او و دیگران. نزد امدند من اورا نزد خود نگاه داشتم تا منزل خلوت شد انگاه باو گفتم ای مر د من حا ل ترا بحضرت ابی عبدا لله جعفر بن محمد امام صادق ع عرضکردم بمن فرمودچون بکوفه باز گشتی نزد تو ابد باو بگو جعفربن محمد میگوید انچه را بر سرش هستی اگذار من بهشت دا ازخدا برای تو صمانت میکنم او گریست و گفت ترا بخداامام صادق بتو چنین گفت من سو گند یاد کردم که او بمن چنین گفت گفت ترا بس است یعنی همین اندازه بد عهده تو بود وباقی بر عهده من سپس برفت و بعداز چند روز نزد من رستاد ومرا بحواست چون برفتم پشگ در خانه خود نشسته است بمن گعت ابا بصیر هرچه در منزل بیرون کردم بصاحبانش رسانبدم ودر خدا دادم. حتی لباسهایم و اکنون چنانمکه میبینی ابو بصیر من نزد دوستانمرفتم وپوشاکی برایش گرو اوردم چند روز دیگر گدشت دنبالم فرستادکه من بیمار نز. من بیا من نزدش رفتم و برای. معالجه در رفت و امد بودم تا مرگش فرا رسیدنزدش نشسته بودم که جان میداد. زمانی بیهوش شد بهوش امد وگفت ابا بصیرصاحبت برای ما وفاکرد. امام صادق ع بضمانت خود وفا کردو سپس در گذشت ورحمت خدا بر اوبا د چون حج گزاردم نزد امام صا دق ع رسیدم و اجازه او خواستم چون خدمتش رفتم هنو ز یک پایم در صحن خانه و یک پایم در راه روبود که از داخل اتاق بی انکه چیزی بگویم فرمود ای ابابصیر ما برای رفیقت وفا کردیم
انگاه عصای پیکان داری بدست گرفت وبیرون امد ما در جلوش بودیم واوپا وپیراهن خود را هم تا نصف ساق بکمرزده بود و لباسهای دیگرش را بکمر زده بود چون حرکت کرد ماهم پیشاپیش حرکت کردیم یسر بسوی اسمان بلند کرد وچهار تکبیر گفت که ماپنداشتم اسمان و دیوارها با ام هم اواز بودند سرداران ومردم اماده و سلاح پوشیده و بهترین زینت را نموده دم درایستاده بودند چون ما ان صورت و هیبت بر انها در امدیم سپس امام رضا ع در امد ونزد در ایستاد و فرمود الله اکبر اللله اکبر لله اکبر الله اکبر الله اکبر علی. مارزقنا من بهیمهالانعام والحمد لله ما ابلانا. ما هم صدا را میکشیدیم. و میگفتبم یاسر گویدشهر مرو از گریه وناله و فریاد بلرزه در امد چون پیاده راه میرفت ودر یر هر ده قدم میایستاد سه تکبیرمی فرمود یا سر گوید ما خیال میکردیم که اسمان وزمین و کوه با ااو هم اواز گفته و شهر مرویک پارچه گریه وشیون بود
مامون بحضرت عرضه داشت که امر خلافت بعهده. د ولی امام رضا ع خوداری فرمود خ مامون گفت پس باید ولایت عهدی بپذیری امام فرمو می پذیرم با شروطیکه از تو میخواهم مامون گفت هر چه خواهی بخواه امام رصا ع نوشت من در امر ولایت عهدی وارد میشوم بشرط انکه امر ونهی نکنم کو فتوای و حکم ندهم و نصب و عزل ننمایم و هیچ امری را که بر جاست دگر گونش نسازم و از همه این امور مرا معاف مرا معاف داری مامون همه ان شروط پذیرفت. یاسر خادم گوید چون عید قربان فرارسید مامون بسوی ام ع کس فرستاد و در خواست کردان حضرت برای عید حاضر. شود و نماز گزارد و خطبه بخواند امام رضا ع پیغام داد شروطی را کهمیان من وتو در پذرفتن امر ولایت عهدی بود خودت میدانی بنا بر این بود که من از اینگونه امور معاف باشم مامون پیغام با اینعمل دل مردم ارامش یابد و فصیلت شما رابشناسند سپس بارها انحضرت باو جواب رد میدادو او پافشاری میکرد تا انکه حضرت فرمود یا امیرالمو منین اگر مرا از این امر معاف داری خوشتر دارم واگر معاف دادی خوشتر دارم همچنانکه پیغمبر و و امیرالمو منین ع برای نماز عید بیرون میشدند بیرون میشوم مامون گفت هر گونه خواهی بیرون شو ودستور داد. سرداران تمام مردم صبح زود در خانه امام رضا حاضر باشد یاسر خادم گوید مردان و ن و کودکان در میان راه پشت بامها بر سر اه امام رضاع نشستند و سرداران ولشکریاندر خانه انحضرت. گرد امدند چون خورشید طلوع کرد امام ع غسل نمود و عمامه سفبدی که از پنبه بود بسر کذادد وبکسرش دا روی سبنه و سردبگر میان دو شانه انداخت و دامن بکمر د وبهمه پیروانش دستور داد چنان کنند
یاسر خادم وریان بن صلت گوید چون خلیفه معزول امین پسر هارون در گذشت وامر خلافت برای مامون مسقر شد نامه ای بامام رضا ع نوشت و انحضرت را بخراسان طلبید امام رضا ع بعللی تمسک میفرمودو عذر میخواست مامون پیوسته بانجضرت نامه مینوشت تا انحضرت دانست ه چاره یی نداردو او دست بردار نیست لذا از مدینه بیرون شد و ابو جعفر امام نهم ع هفت ساله مامون بحضرت نوشت راه کو هستان وقم رادر پیش نگیر بلکه ازراه بصره و اهواز و فازس بیا شاید مقصودشاین بود که انحضرت از راهی بیابد که شیعبانش کمتر باشد وار ناراحتی. امام اگاه نشوند تا انکه بمرو دسبد
ابراهیم بن موسی گوید راجع بطلبیکه از امام رضاع داشتم اصرار و پافشاری میکردم و اوامر وعده میداد یک روز که باستقبال والی مدینه میرفت من همراهش بودم نزدیک قصر فلان رسبد و در سایه درختان فرودامد منهم فرود امدم و شخص سومی با ما نبود عرضکردم قربانت عید نزدیک است بخداکه من درهم و غیر درهمی ندارم حضرت با تازیانه بسختی زمین را خراش داد سپیس دست برد وشمش طلایی از انجا برداشت و فرمود اینرا بهره خود ساز و انچه دیدی پنهان دار
یکی از اصحاب گوبد سالیکه هارون حج گزارد امام رضا ع از مدینه بققصد حج بیرون شد تا بکوهی رسید که دست چپ راهست وقتی بجانب مکه. روی روی و بان کوه فارع قطعه قطعه شود ما معنی این سخن نفهمیدیم چون از انجا پشت کردو هارون رسید در انجا بار انداخت جعفر بن یحیی برمکی که در در بار هارون. دولت و شوکت بزرگی داشت بالای ان کوه رفت ودستور دادبرای او در انجا مجلسی بسازند چون از مکه باز گشت بالای ان کوه رفت ودستور دادخرابش کنند و چون بعراق باز گشت امر هارون قطعه قطعه شد. توضیح داستان جعفر برمکی که مورد توجه و عنایت خاص هارون ارشید بود تا انجاکه خواهرش عباسه را بازدواج او در اورد و سپس بر او غضب کرد و بباسر خادمش دستور داد اورا بکشد وطایعه برامکه را ربشه کن کرد در کتب تواریخ مشهور است مجلسی ره در کتاب مراتالعقول ص 409 ابن تاریخ را از مروج الذهب مسعودی باختصار نقل میکند
چون نزدیک. خانه اش رسیدم ان حضرت پیدا شد بر الاغی سوار بود و پیراهن و ردایی در بر داشت چون نگاهم بامام افتادز انحضرت خجالت کشیدم حضرت بمن رسید و ایستاد و نگاه کرد من سلام ماه رمضان بود گفتم خدا مرا قربانت کند غلام شما طیس از من طلبی دارد وبخدا که مرا رسوا کرده من من با خود گمان میکردم باو میفرماید از من بدارد وبخداکه من نگگفتماو چقدراز من میخواهد و نه نامی بردم بمن فرمود بنشین تا برگردم من بودم تا نماز مغرب را گزاردم وروزه هم داشتم سینه ام تنگی کرد و خواستم بر گردم که دبدم خضرت پیدا سد و مردم گردش بودند گدایان بر سر راهش نشسته بودند واو بانها تصدیق میداد از انها گذشت تا داخل شد سپس بیرون امد و مرا بخواست من نزدش رفتم و داخل منزل شدیم او بنشست من هم نشستم من شروع کرد، و از احوال ابن مسبب که امیر مدینه بود وبسیاری از اوقات در باره او با حضرت سخن میگفتبم سخن گفتیمجون فارغ شدم. فر،ودگمان ندارم هنوزافطار کرده باشی عزضکردم نه برایم غذایی طلبید پیشم گذاشت بغلامش فرمود تا همراه من بخورد من وغلام خوردیم چون فارغ شدیمفرمود تشک را بردار و هرچه زیدش هست بر گیر چون بلند کردم اشرف هایی در انجا بودمن برداشتمدر استبنم نهادم حضرت دستور داد چهارتن از غلامانش همراه من بیابند تا مرا بمنزلم رسانند من عرضکردم قربانت پاسبان وشبگرد این مسیب امیر مدینه گردش مبکند ومن دوست ندارمکه مرا همراه غلامان شما. ببینند فرمود راست گفتی خدا ترا براه هدایت بردبانها دستور داد هر وقت من گفتم بر گردند چون نزدیک منرلم رسیدم ودلم ارام شد انها را بر گردانیدم و بمنزلم رفتم و چراغ طلبیدم وباشر فیها نگریستم دیدم48 اشرفی است طلب ان مرد از من 28 اشرفی بود در میان یک اشرفی جلب نظرم کرد و مرا از زیبایییش خوش امد اورا بر داشتم و نزدیک چراغ بردم دیدم اشکار وخوانا روی ان نوشته است 28 اشرفی طلب انمرد است وبقیه از خودت بخدا که من نمیدانستم.
صفوان بن یحیی گوید چون موسی بن جعفر ع در گذشت و امام رضا ع از امامت خود سخن گفت ما بر او بیمناک شدیم بحضرت عرض شد شما امر بزرگی را اظهار کرد ه اید واز این طغیانگر هارون بر شما میترسم فرمود او هر چه خواهد تلاش کند بر من راهی ندارد نتواند بمن و نتواند بمن اسیبی رساند 3 پسر منصو.ر گوید شبی خدمت امام ذضا ع رسیدم و او در پستو خانه بود پس دستش را بلند کرد مثل یاینکه در خانه ده چراغ باشد روشن و منور گفت انگاه مرد دیگری اجازه تشرف گرفته خضرت دستش را بینداخت باو اجازه داد 4 غفاری گوید مردی از خاندان ابی رافع غلام پیغمبر ص که نامش طیس بود از من طلبی داشت مطالبه داشت مطالبه میکرد و پافشار مینمود مردم م اورا کمک میکردند چون چنین دیدم نماز صبح در مسجد پیغمبر ص گزارددم وبامام رضا.ع که در عریض بود رو ی اوردم
هشام بن احمر گوید موسی بن جعفر بمن فرمود میدانی کسی از اهل مغرب بمدینه امده است گفتم نه فرمود چرا مردی است امده است بیا برویم پس سوار شد من هم سوار شدم ورفتیم تا نزد انمرد رسیدیم مردی بود از اهل مدینه که پرده همراه داشت من گفتم بردگانت را بما نشان ده او هفت کنیز اورده که موسی بن جعفر در باره همه انها فرمود این را نمیخواهم سپس فرمود باز بیاور گفت من جز یک دختر برده بیمار ندارم فرمود تو چه زیانی دارد که اورا نشان دهی او امتناع کرد حضرت هم بر گشت فردا فرستاد و فرمود باو بگو نظرت نسبت بان دختر چند است بهر چند که گفت تو بگو از ان من باشد من نزد او امدم گفت ان دختر را از این مقدار کمتر نمیدهم گفتم از ان من باشد گفت از تو باشد ولی بمن بگو مردیکه دیروز همراه تو بود کیست گفتم مردیست از طایفه بنی هاشم گفت از کدام بنی هاشم گفتم بیش ازاین نمیدانم گفت من داستانم ین دختر را برایت بگویم اورا از دورترین تقاط مغرب خریدم زنی از اهل کتاب بمن بر خورد و گفت این همراه تو چکار میکند گفتم اورا برای خود خربده ام گفت سزاوار نیست که نزد مانند تویی باشد این دختر. سزاوار است نزد بهترین مرد روی زمین باشد وپس از مدت کوتاهی ه نزد او باشد پسری زاید که در مشرق و مغرب زمین زمین مانندش متولد نشده است من ان دختر را نزد امام بردم دیر زمانی نگذشت که امام رضا از او متولد شد
حضرت ابوالحسن امام رضاع درسال 148 متولد شد ودر ما صفر سال 203 بسن 55 سالگی در گذشت در تاریخ عیعانحضرت اختلافست ولی این تاریخ درست تر است انشا الله انحضرت در قریه یی از شهر طوس سناباد تا نوقان یک جیغ راهست وفات یافت ودر انجا مدفون گشت مامون انحضرت را از راه بصره و شیراز که. شیعانش کمتر بودند بمرو حرکت داد چون مامون انحضرت از مرو بیرون امد و رهسپار بغداد گشت انحضرت را همراه خود برد ولی امام در ان قریه وفات کرد مادرش ام ولد و نامش اماالبنین است
علی بن جعفر گوید عمره رجب را گزارده ودر مکه بودیم که محمد بن اسماعیل ودر مکه بودیم که محمد بن اسماعیل نوه امام صادق ع که طایفه اسماعیله بپدر او منتبسند نزد ن امد و گفت عمو جان من خیال رفتن بغداد دارم ودوست دارم که با عمویم ابواحسن یعنی موسی بن جعفر ع خدا حافظی کنم دلم میخواهد تو نیز همراه من باشی من با باو بطرف برادرم که در منزل حوبه بود رهسپارم شدیم اندکی از مغرب گذشته بود من در زدم برادرم جواب داد ودر را باز کرد و فرمود این کیست گفتم علی است فرمود اکنون میابم و برای تطهیر باندرون رفت او وضو را طول میداد من گفتم شتاب کنید فرمود شتاب میکنم سپوس بیامد و پارچهکرنگ کرده یی بگردنش بسته بود م پایین استانه در نشست علی بن جعفر گوید من بجانب او خم شدم وسرش را بوسیدم و گفتم من برای کاری امده ام که اگر تصویب فرمایی از توفیق خداست و اگر غیر از ان باشد ما خطای بسیار داریم فرمود چه کار است گفتم این برادر زاده شماست که میخواهد که با شما خدا حافظی کند ک ببغداد رود فرمود بگو بیاید من اورا که در کناری ایستاده بود صدا زدم او نزدیک امد و سر حضرت را بوسید و گفت قربانت مرا سفارشی کن پند و موعظه بفمرما فرمود سفارشت میکنم که در باره. خون من از خدا بترس او پاسخداد هر که بد شما خواهد خدا بخودش رساندباز سرش را بوسید و گفت ای عمو مرا سفارشی فرمود سعارشت میکنم که درباره خون من از خدا بترس باز او بز بد خواهش نفرین کرد و بکناری رفت من سوی او رفتم برادرم بمن. فرمود علی اینجا باش من ایستاده ام حضرت بان درون رفت و مراصدازد من نزدش رفتم کیسه ایکه صد دینار داشت برداشت بمن داد و فرمودبپسر برادرت بکو این پول را در سفر کمک خرجش سازدمن انرا گرفتمو در حاشیه عبایم گذاشتم باز صد دینار دیگر داد وفرموداین راهم باو بده سپس کیسه دیگری داد و فرموداین راهم باو بده من گفتم قربانت اگر بدانچه فرمودی از او میترسی چرا اورا علیه خود کمک میکنی فرمود هر گاه من باو بپیوندم واو از من ببرد خدا عمرش قطع میکند سپس یک مخددریی که سه هزار درهم خالص داشت وفرمود ای راهم باو بده من نزد محمد رفتمو صد دینار اول اورا باو دادم بسیار خوشحال شد و عمویش را دعا کرد سپس کیسه دوم و سوم را دادم چنان خوشحالی کرد که من گمان کردم باز میگردد و ببغداد نمیرودباز سبصد درهم را باو دادم ولی او راه خود پیش گرفت و نزد هارون رعت و بعنوان خلافت با و سلام کرد و گفت من نمیکردمکه در روی زمیین دو خلیفه باشد تا انکه دبدم مردم بعمویم موسی بن جعفر ع بعنوان خلافت سلام میکنند هارون صد هزار در هم برایش فرستاد ولی خدا اورا ببیماری ذبحه خنازیرو خناق. مبتلا کردکه نتوانست بیک درهمش ن،اه کند ودست رساند ابو بصیر گوید موسی بن جعفر ع در 54 سالگی بسال 183 در گذشت و پس. از امام جعفر صادق ع 35 سال زندگی کرد
ای علی چرا تاکنون نزد ما نیامدی پدرم گفت اقای من خجالت میکشیدیمبا این وضع بملاقات شما ایم چون از نزدش بیرون رفتم غلامش امد و بپدرم کیسه پولی داد و گفت این 500 درهم است که 200 ان برای پوشاک 200 ان برای بدهی و 100 ان برای خرجیت باشدو کیسه یی بمن داد وگفت این 300 درهم است 100 درهمش برای خریدالاغ 100 درهمش برای پوشاک و100 درهمش برای مخارجت باشد و بکو هستان نرو بلکه به سورا برو وبا زنی ازعنعواج کرد و اکنون هزار دینا رعایدی املاک دارد با وجود این واقفی مذهب است یعنی هفت امامی است عقیده دارد موسی بن جعفر ع نمرده و او امام قایم است محمد بن براهیم گوید باو گفتم وای بر تو گر دلیلی روش تر از این میخواهی که امام یازدهم از دل تو اگاه باشد و بمقدار احتیاجت بتو کمک کند او گفت این امریست که بدان عادت کرده ایم یعنی کیش و مذهب خانوادگی ماست
مجلسی علیه الر حمه از اکمال الدین صدوق روایتی نقل میکند که ابو الادیان خادم و نامه رسان اما حسن عسگری ع امر انحضرت بمداین رفت وروزیکه بسامره برگشت امام وفات کرد بود ابوالادیان جعفررا دید که اماده نماز خواندن بر امام شد ناگاه کودکی را دیدپیش امدعبای جعفر را کشبد فرمود عمو عقب بایست که من بنماز،خواندن بر پدرم از تو سزاوارترم مرات ج 1 ص422 حدیث 2 محمد بن اسماعیل گوید حضرت ابومحمد امام یازدهم ع قریب 20 روز پیش از مرگ المعتز اسحاق بن جعفر زبیری نوشت در خانه ات بنشین تا حادثه ای پیش اید چون بریحه کشته شد اسحاق بحضرت نوشت حادثه پیش امد اکنون چه دستور میفرمایی حضرت نوشتاین پیش امد که تو گمان کرده یی نیست پیش امدی دیگری هست سپس کار المعتز بدانجا رسید ه رسید و نیز همین گوید بمرد دیگری نوشت عبد الله بن محمد بن داود کشته میشود واین نوشته ده پیش از کشته شدنش بود چون ر وز دهم رسید او کشتهش
چون دفنش کردند سلطان و مردم بجستوی فرزندش بر خاستند و در منزلها و خانها تفتیش کردند بسیا ر کردند واز تقسیم میراسش دست نگه داشتند و کسانیکه بپاسداری کنیزی که احتمال ابستن بودنش را میدارد گماشته بودند و همراه انجا بودند نا معلوم شد ابستن نبود انگاه میراسش میان مادر و برادرش وجعفر تقسیمکردند و مادرش ادعای وصیت اورا داشت ونزد قاضی هم ثابت شدو سلطان باز هم در جستجوی فرزند انحضرت بود زیرا خبر فرزند داشتن انحضرت که از امام صادق ع باو رسیده بود نزدش قطعی و مسلم بود سپس جعفر نزد پدرم امد گفت مقام و منصب برادرم بمن بده من سالی 20 هزا.ر دینار برایت میفرستم پدرم باو تندی کرد و بد گفت و باو گفت ای احمق سلطان بروی کسانیکه بامامت پد.رت برادرت معتقدند سشمشیر تا انها را از ان عقیده بر گرداندو نتوانست اینکار را عملی کند زیرا مرد،م از روی اخلاص صمییمت بانها معتعد بودند پس اگر شیعیان پدر و براورت ترا امام میداند نیازی بسلطان و غیر سلطان نداری که منصب انها را بتو دهند واگر نزد شیعیان این منزلت را نداری بوسیله ما بدان نخواهی رسید و چون جعفر چنین سخنی. گفت پدرم اورا پست و سست عقل دانست و بیرونش کرد وتا زنده بود اجازه نزدش اید مااز سامره بیرون امدیم و سلطان باز هم در جستجوی خبر فرزند حسن بن علی ع بود
همه این اشخاص انجا بودند تا تنحضرت وفات کرد وشهر سامره. یکپارچه ناله شد سلطان ماموری خانه حضرت فرستاد که اتاقها را بازرسی کرد وهرچه در انحا بود مهر و موم نمود و در جستجوی فرزند او بودو نیکه ابستنیرا تشخیص مبدادند اورندوکنیزان انجضرت را بازرسی کردندیکی از انهاگفت در اینجاکنیزی است که ابستن است اکرادر اتاقی نگه داشنندوتحریر خادم و اصجابش را با چندزن بر او گماشتند سپس اماده تجهیز انحضرت شدند وبازارهارا بستند وبنی هاشم وسرلشگران و پدرم ومردم دبگر جنازه اش بودند در انروز سامره مانند روز قیامت شده بود چون از تجهیز فارغ شدند سلطان دنبال برادر خود ابو عیی بن متوکل فرستاد ودستور داد بر جنازه نماز بعخوانچون جنازه اماده نماز شد ابو عیسی پیش امد و پرده ا از روی حضرت برداشت واو را بعلویان وعباسیان بنی هاشم و سرلشگران و نویسندگان قضات ومعدلان کسانیکه بعدالت حکم میکنند نشان داد و گفت این حسن بن علی محمد بن الرضا است که باجل خود ودر بستر خود مرده و از جمعی. خدمتگزاران امیرالمومنین و مردم ثقه مانند فلام فلان و از قضات هم مننو فلان فلا،ن بر بالینش حاضر بوده اند ولی بقول مرحوم مجلسی اینکارها بیشتر دلالت دارد که همان سلطان امام را کشته و مسموم. ساخته است انگاه رویش را پوشید ودستور جنازه را بردارند جنازه را بر دارند جنازه را از وسط منزل برداشته شد و درخانه ایکه پدرش دفن شده بود بخاک سپرده شد
وکردار و گفتار اورا نسبت بوی زیاده از حد دانستم پس از ان اندیشه یی جز پرسش از حال او و جستجوی در باره او نداشتم از هر یک از بنی هاشم وسران و نویسندگان و قضات و فقهاو مردم دیگر که میپرسیدم اورا در نهایت احترام و بزرگواری و مقام لند و سخن نیک و تقدم بر تمام فامیل و بزرگترانش معرفی میکردند سپس مقام و ارزش او در نظرم بزرگ شد زیرا هیچ دشمن و دوست اورا ندیدم جز انکه از او به نیکی یاد میکرد و مدحش مینمود یکی از حضار مجلس که اشعری مذهب بود گفت ای ابابکر از برادرش جعفر چه خبر داری و گفت جعفر کیست خالش را بپرسی و اورا همدوش حسن بن علی ابن الرضا سازی او متجاهر بفسق و الوده و بی ابرو و دایم الخمر و پست ترین مردی که. دیده ای دیده ام میباشد و پرده در خود و بیوزن و سفیه است در زمان وفات حسن بن علی سر گذشتی از سلطان اصحابش پیش امد که من تعجب کردم وگمان نمیکردم چنان شود و ان سر گذشت این بود که چون ابن الرضا بیمار شد بپدرم خبر دادند که او بیمار استت پدرم فوری سوار شدو بدارالخلافه رفت وزود برگشت و پنج تن از خدمتگزاران امبرالمومنین معتمد عباسی که همگی از ثقات و خواص بودند و نحریر خادم مخصوص خلیفه همدر میان انها بود همراهش بودند پدر م بانها دستور داد که در خانه حسن بن علی باشند و از حالش خبر گیرند وبچند تن از پزشکان هم پیغام داد که شبانه روز در منزلش باشند و بقاضی القضات پیغام که نزد او بیاید و باو دستور داد که ده تن از اصحابشرا که نسبت بدبن و امانت و پرهبز کاری انها اطمینان دارد احضار و بمنزل انحضرت فرستد تا شبانه روز در انجا باشد
ودستش را گرفت و روی مسندیکه خودش نشسته بود اورا نشانید و پهلوی او نشست و متوجه اوشد و بااو. بسخن پرداحت و حود را قربان او میکردمن از انچه از انچه از پدرم میدیدم در شگفت بودم که دربان امد و گفت موفق باشید برادرو سر لشگر خلیفه عباسی امده است وهر گونه موفق نزد پدرم میامد دربانان و افسران مخصوصش جلو میرفتند واز در خانه تا مسند پدرم بصف میایستادند تا او بیاید و برود پدرم روبابی محمد داشت و باو سخن میگفت تا نگاهش بغلامان مخصوص موفق افتاد و انگاه گفت خدا مرا قربانت کند اکنون هر اه بخواهید میتوانید تشریف ببرید وبدربابانش گعت اورا از پشت صف ببرید تا ان مرد یعنی موفق اورا نبیند او بر جاست و پدرهم بر خاست و بااو معانقه کرد وبرفت من بدربانان و غلامان پدرم گفتم وای بر شما این چه شخصی بود که اورا با کنیه بپدرممعرعی کردبد و پدرم با او چنین رفتار کرد گفتند او از اولاد علی است و اورا حسن بن علی مینامند و ابن الرضا معرفی میشود شگفتم افزون شت ودر تمام ان روز پریشان و نا ارام بودم و در باره او و انچه از رفتار پدرم نسبت باو دیده بودم میاندیشیدم تا شب شد و عادت پدرم این بود که نماز عشا را میگزارد سپس برای مهای مورد نیاز وانچه اید بعرض سلطان برسد جلس میکرد چون نمازش گزارد وجلوس کردم ودر برابرش نشستم در حالیکه دیگری نزد او نبود بمن گفت احمد کاری داری گفتم اری پدر اگر اجازه دهی سوال کنم گفت پسرجان اجازه دادم هر چه خواهی بگو گفتم ای پدر مردیکه امروز صبح دیدم نست باو احترام و بزرگداشت تعظیم نمودی و خود وپدر و مادرت قربانش کردی که بودگفت پسر جان او امام رافضیان است او حسبن علی است که بابن معروفست انگاه ساعتی سکوت کردو سپس گفت پسرجان اگر امامت از خلفا بنی عباس جدا شود هیچکس از بنی. هاشم جز او سزاوار ان نیست او برای فضیلت و پاکدامنی ورفتار و خویشتندار ی و پر هیر کاری و عبادت و اخلاق شریف و شایستگی سزاوار خلافت میباشد اگر پدرش را می دیدی مردی بود. روشنفکر نجیب با فضیلت باانچه از پدرم شنیدم ناراحتی و اندیشه و خشم بر او افزون گشت بقبه دارد
انحضرت در ماه رمضان. و طبق نسخه دیگردر ماه بیع الاخر بسال 232 متولدشد ودر روز هشتم ربیع الاول سال 260 بسن 28 سالگی در گذشت در خانه خودش که پدرش هم د
ر انجا دفن شده بود بخاک سپرده شد مادرش ام ولدونامش حدیث یا سوسن بوده است 1 احمد بن عبیدالله خاقان که دشمنی سختی با علی و اولادش داشت متصدی املاک و خراج شهر قم بود روزی در مجلسش از علویان و مذاهبشان.سخن بمیان امد او گفت من در سامره مردی از اولادعلی را از لحاظ ووقارو پاکدامنیو نجابت و بزرگوادی در خانواده خودش و بنی هاشم مانند حسن بن علی بن محمد ابن ند ندیدمنشناختم که خاندان خدش و بنی هاشم و سر لشگران ووزیران و همه مردم اورا بر سالخوردگان و اشراف مقدم بدارند زیرامن روزی بالای سر پدرم ایستاده بودم و ان روزی بود که برای پذیرفتن مردم مینشست نا گاه دربانا نش در امدند و گفتند ابو محمد ابن دم در است پدرم باواز بلند گفت اجازه اش دهید من تعجب کردم از اینکه در محضر پدرم مردی رابکنیه معرفی کردنددر صورتیکه جز خلیفه وولیعهد و نماینده نزسلطان نزداو بکنیه معرفی نمیشد سپس مردی گندمگونو خوش اندام.نیکو رخسار خوش پیکر تازه جوان با جلالت و هیبت وارد شد چون نگاه پدرم باو افتاد بر خاست و چند قدم استقبالش کرد بانکه گمان ندارم چنین کاری را نسبت بهیچ بنی هاشمیو سر لشگری بکندچون نزدیکش رسبدبا او مصافحه کردو صورت و سینه اش بوسبد
زیدبن علی بن حسین بن زید گوید من بیمار شدم و شبانه پزشکی برای معالجه امد ودوایی برایم نسخه کردکه در شب بیاشامم و تا چند روز انرا داشته باشم برای من ممکن نشدکه دوارا در انشب تهیه کنم هنوز پزشک از در بیرون نرفته بودکه نصر خادم امام هادی امام دهمع با شیشه ایکه همان دوا در ان بود وارد شد وگفت حضرت ابوالحسن بتو سلام میرساندو میعرمایداین دوارا در اینچند روز داشته باش من انرا گرفتم واشامیدم و بهبودی یافتم علی گوبد زید بن علی.بمن گفت کسیکه امام را یرزنش کند و طعنه زند این روایت با امامت و فضیلت ایمه را نمیپذیرد در صورتیکه دلالت روشنی بر علم غیب امام دارد کجایند غالیان در باره ابمه که این حدیث را بشنوند ودلیل وعقیده خود دانند که علم غیب خود دانند که علم غیب ذاتی امامست در صورتیکه چنین نیست و انهاعلم غیب را با الهام خدا میدانند التماس دعا اخر ماه رچب الحقیر سید جسین
پعقوب بن یاسر گوید متوکل باطرافیانش میگفت موضوع ابن امام هادی ع مرا خسته ودر مانده کرداز میگساری همنشینی. با من سر باز میزند نمیتوانم در این باره از او فرصتی بدست اورم تا اورانزد مردم خفیف و سبک کنم و الوده و گنهکار نشان دهم انها گفتند اگر باو راه نمیابی برادرش موسی مبرقع هست او اهل ساز واواز است میخورد و میاشامد و عشقبازی میکند متوکل گفت دنبالش بفرستبد اورا بیاوربد تا اورا در نظر مردم بجای ابن الرضا جا بزنیم و بگوببم. ابن همین است چون موسی برسید حضت ابولحسن امام هادی ع در محل پل وصیف ه جای ملاقات وارذین بود باو بر خورد وبراو سلام کردو حقش را ادا نمود سپس قرموداین مرد متوکل ترا احضار کرده تا ابرویت ببرد وارزشت بکاهد مبادا نزد او اقرارکنی که هیچگاه شراب اشامیدنی موسی گفت اگر مرا بان دعوت کند چاره ام چیست فرمود ارزش خودت را پایین نیاورو ان کار را مکن که میخواهد رسوایت کند موسی نپذیرفت و حضرت سخنش تکرار فرمود چون دید موسی اجالت نمیکند فرمود این مجلسیکه متوکل برای تو فکر کرده مجلسی است که هرگزتو با اوگرد هم نیاییدموسی سه سال در انجا در انجا بود هر روز صبح میرفت باو میگفتند منوکل امروز کار دارد وشب بیاشب میامد مبگفتندمست است صبح بیا صبح میامد میگفتند دوا اشامیده است تا سه سال بدین منوال گذشت و متوکل کشته شد و ممکن تچنشدبااو انجمن کند
امیرالمنین عقیده دارد عبدالله بن محمد را از تولیت چنگ و نماز در مدینه پیغمبر صلی الله عزل کند زیرا چنانکه تذکر داده بودی داده حق شما را نشناخته و ارزشت را سبک گرفته وشما را بکاری متهم ساخته و نسبت داده یعنی دعوای خلافت که امبرالمومنین منصب و ماموریت عبدالله را بمحمد بن فضل داد واورا باحترام و تعظیم و شنوایی از شما و اینکه با این رفتار تقرب بخدا و امیرالمومنین جوید دستور داد امیرالمومنین مشتاق دیدار و تحدید عهد با شما ست شما هم اگر دیدار و اقامت نزد اورا تا هر مدتی که خواهی حرکت کن وهر کس را که دوستداری از خانواده و غلامان و اطرافیانت همراه بیاور مسافرت با مهلت و ارامش باشد هرزمان خواهی گوچ کن و هر زمان خواهی بار انداز وهرگونه خواهی راهپیما و اگر دوستدآری یحیی بن هرثمه پیشگار امیرالمومنین و سربازانیکه همراه او است پشت پشت سرت بیاین ودر گوچ کردن وراه پیمودن دنبال شما باشندباختیار و دستور شماست هر گونه خواهی حرکت کنید تا نزد و شرافتیپسندیده تر ندارند. و امرالمومنین نسبت بایشان دلسوزتر و مهربان وخوش رفتارتر و خاطر جمع تر نیست انشا الله تعالی واسلام علیکم و رحمه الله و برکاته نویسنده ابراهیم بن عباس وصلی الله علی. محمد و اله و برکاته
درباره این سایت